در مطالعه سوئنس و همکاران(۲۰۰۵) نیز بین کمال گرایی ناسازگارانه مادران و دختران شان رابطه مثبت معنی دار حاصل شد ولی بین کمال گرایی ناسازگارانه پدران و دختران رابطه ای به دست نیامد.

۲-۲-۳-۴-۱-۳- سبک دلبستگی

در کنار سبک های فرزند پروری، عامل دیگری که ممکن است با شکل گیری کمال گرایی مرتبط باشد، دلبستگی است. رابطه دلبستگی به شکل پیوند عاطفی نزدیک که منجر به ایجاد احساس امنیت در فرد می شود، تعریف شده است (بالبی[۱۲۵]، ۱۹۸۸؛ به نقل از ممیستر، ۲۰۰۲). بالبی (۱۹۷۳) مدعی شد که پاسخ گویی والدین به نشانه های رفتار دلبستگی کودک و در دسترس بودن آن ها در موقعیت های استرس زا، «پایگاهی امن[۱۲۶]» برای کودک فراهم می آورد که بر اساس آن انتظارات وی از محیط سازماندهی می شود(به نقل از بشارت و همکاران، ۱۳۸۳).

اینزورث[۱۲۷] و همکاران (۱۹۷۸) با این فرض که سبک های دلبستگی[۱۲۸] محصول تجربه های کودک از رابطه کودک-مادر است، به مشاهده رفتار کودکان در آزمایش «موقعیت نا آشنا[۱۲۹]» پرداختند و سه سبک دلبستگی ایمن[۱۳۰]، اجتنابی[۱۳۱] و دو سوگرا[۱۳۲] را متمایز کردند.اینزورث و همکاران (۱۹۷۸) معتقدند که سبک های دلبستگی، انتظارات کودک را ‌در مورد اینکه آیا مادر (مراقب) از نظر عاطفی دسترس پذیر و پاسخ گو هست یا نه شکل می‌دهند و تعیین می‌کنند که آیا خود[۱۳۳] ارزش عشق و محبت دارد یا نه. کودکان ایمن به دسترس پذیری مادر بیشتر اعتماد می‌کنند و بیش از کودکان نا ایمن (اجتنابی و دو سوگرا) از وی به عنوان پایگاه امن استفاده می‌کنند. هنگام بازگشت مادر پس از جدایی کوتاه مدت، کودکان ایمن با وی با سهولت تماس و تعامل برقرار می‌کنند، کودکان اجتناب گر با گسستن و اجتناب کردن واکنش نشان می‌دهند، و کودکان دوسوگرا با افزایش تردید و دو سوگرایی بین دلبستگی و عصبانیت واکنش نشان می‌دهند (به نقل از بشارت و همکاران، ۱۳۸۳).

مطالعه رایس و میرزاده[۱۳۴] (۲۰۰۰) نشان داد سبک دلبستگی ایمن با کمال گرایی مثبت همبستگی مثبت و با کمال گرایی منفی همبستگی منفی دارد.

سبک دلبستگی از طریق در چارچوب روابط والدین-کودک شکل می‌گیرد و طبق نظر بالبی، این تجربه های تعاملی نخستین درون سازی می‌شوند و با تشکیل مدل های درون کاوی تداوم می‌یابند. مدل های درون کاوی به عنوان معادل های درونی ویژگی های والدین، بازخورد ها و انتظارات فرد از «خود» و «دیگران» را سازمان می‌دهند. «اعتماد» به خود و دیگران و «انتظارات واقع بینانه» از خود و دیگران، که از ویژگی های سبک دلبستگی ایمن محسوب می‌شوند، باعث تقویت کمال گرایی مثبت در افراد ایمن می‌شوند. این افراد می‌توانند جنبه‌های مطلوب و نامطلوب خود را بپذیرند و خودشان را با القاب مثبت توصیف کنند و در عین حال به «به کمتر کامل بودن» خود اذعان کنند. در نقطه مقابل، سبک های دلبستگی نا ایمن(اجتنابی و دوسوگرا) با ویژگی های «بی اعتمادی» به خود و دیگران و «انتظارات غیر واقع بینانه» از خود و دیگران، به تقویت کمال گرایی منفی در افراد ناایمن کمک می‌کنند. این افراد ناتوان از پذیرش محدودیت های شخصی، خود را کامل توصیف می‌کنند و به منظور پنهان ساختن احساسات نا ارزشمند، خود و دیگران را آرمان سازی می‌کنند. بر این اساس سبک دلبستگی فرد از طریق مدل های درون کاوی کیفیت کمال گرایی را مشخص می‌کند (هارتر[۱۳۵]، ۱۹۸۸؛ به نقل از بشارت،۱۳۸۳).

۲-۲-۳-۴-۲- عوامل فردی

علی رغم تحولات و تغییرات شخصیت افراد در دوران عمر و تغییر در شیوه های زندگی، بسیاری از افراد در رویارویی با مسائل زندگی فاقد پشتوانه ای لازم برای رویارویی با استرس ها و فشار روانی هستند و همین امر آنان را در برخورد با مسائل و مشکلات زندگی روزمره و مقتضیات آن آسیب پذیر کرده و زمینه رشد ویژگی شخصیتی نامطلوب را فراهم می‌سازد. راهبردهایی که این افراد به کار می‌برند بسته به ارزیابی آنان از وضعیت پیش آمده متفاوت است.

۲-۲-۳-۴-۲-۱- ارزیابی های غیرمنطقی

از نظر الیس (۱۹۸۷) تفکر غیر منطقی یعنی هر نوع فکری که موجب هیجان یا رفتار مخرب نفس و متلاشی کننده نفوذ خود شود و نتایج مهم آن اختلال در خوشی، شادمانی و تندرستی انسان است (به نقل از مؤمن زاده، ۱۳۸۱).الیس اظهار می‌دارد ارزیابی های غیر منطقی،مطلق گرا هستند و محتوای این گونه ارزیابی ها، بر باید، حتما و اصرار به کامل بودن مبتنی است و از همین راه می توان آن ها را شناخت (مهرابی زاده هنرمند و وردی، ۱۳۸۲).

به طور خلاصه افراد کمال گرا بعضی از احساسات، افکار و باورهای منفی زیر را دارا هستند:

    1. ترس از بازنده بودن: افراد کمال گرا، غالبا شکست در رسیدن به هدف هایشان را با از دست دادن ارزش و بهای شخصی مساوی می دانند.

    1. ترس از اشتباه کردن: افراد کمال گرا، غالبا اشتباه را مساوی با شکست می دانند.

    1. ترس از نارضایتی: افراد کمال گرا در صورتی که دیگران شاهد نقایص و معایب کارشان باشند، غالبا به علت ترس از عدم پذیرفتن از سوی آنان دچار وحشت می‌شوند.

    1. همه یا هیچ پنداری: افراد کمال گرا، به ندرت بر این باورند که در صورت به پایان رسانیدن یک کار، متوسط، هنوز با ارزشند.افراد کمال گرا، در دیدن دورنمای موقعیت ها دچار مشکل هستند.

    1. تأکید بسیار بر باید ها: زندگی افراد کمال گرا، غالبا بر لیست پایان ناپذیری از «بایدها» بنا شده است، که با قوانین خشکی برای هدایت زندگی آن ها، به خدمت گرفته می شود.

  1. اعتقاد داشتن ‌به این که، دیگران به آسانی به موفقیت می‌رسند: افراد کمال گرا مشاهدات خود را به گونه ای جمع‌ آوری می‌کنند، که بگویند افراد دیگر با کمترین تلاش، خطاهای کم، استرس های عاطفی کمتر و بالاترین اعتماد به نفس به موفقیت دست می‌یابند. در عین حال افراد کمال گرا کوشش های خود را پایان ناپذیر و ناکافی تلقی می‌کنند (خسروی و علیزاده صحرایی، ۱۳۸۸).

۲-۲-۳-۴-۲-۲- تحریف های شناختی

تحریف های شناختی[۱۳۶] شبیه ارزیابی غیرمنطقی است، زیرا آن ها موجب می‌شوند که فرد خود را در رویدادهای زندگی، بیشتر یک قربانی ببیند تا یک مبارز، به همین دلیل نارضایتی و تنش بیشتری به وجود می آورند. دو روش شناختی مسلط در کمال گرایان وجود دارد که در به وجود آوردن مشکلات شان سهیم است: تفکر دوقطبی[۱۳۷] و طرحواره به شدت ضروری ‌در مورد خود فرمانی[۱۳۸]. کمال گرایان در تفکر دوقطبی، همه یا هیچ درگیر می‌شوند، در دیدگاه شان همه چیز یا سیاه است یا سفید و خاکستری جایی ندارد (براورز و ویگام[۱۳۹]، ۱۹۹۳).چنین دیدگاهی از جهان در هسته نارضایتی همیشگی کمال گرایان از امور واقع شده است و بدون توجه به اینکه چقدر کاری را خوب انجام داده‌اند، به صرف کامل نبودن آن را معادل با شکست در نظر می گیرند.علت آن است که حد وسطی وجود ندارد (به نقل از آنه[۱۴۰]، ۱۹۹۷).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...