برای عدالت معانی فراوانی از زوایای گوناگون تعریف شده است که به تعدادی از آن ها اشاره می شود:

دادن حق هر صاحب حق – نهادن هر چیزی در جای خود – میانه روی بین افراط و تفریط (اعتدال)

تساوی و نفی هر گونه تبعیض (تفاوت قائل نشدن میان افراد) – عدم ارتکاب کبیره و عدم اصرار بر صغیره (عدالت فردی و فقهی) – برابری اجتماعی (قسط، عدالت اجتماعی، قضایی، سیاسی و اقتصادی) – نقطه تعادل و تلاقی تمام فضایل مثلاً عفت و شجاعت و حکمت، که اوساط اخلاقی هستند، قدر جامعی به نام عدالت دارند.(نظریه عدالت ارسطو) (قوامی،۱۳۸۷)

۲-۳ )مفهوم عدالت در اندیشه‌های سیاسی قدیم و جدید

۲-۳-۱ )مفهوم عدالت در اندیشه‌های سیاسی قدیم

الف – فلاسفه یونان باستان: اولین تعاریف درباره عدالت به سقراط، افلاطون و ارسطو منسوب است. یکی از مهمترین پرسش های سقراط ‌در مورد سرشت عدالت بود. بعد از سقراط شاگردش افلاطون در کتاب جمهوری – مهمترین اثر خود- بحثی را عدالت نامید که نخستین و قدیمی ترین بحث تفضیلی درباره عدالت در فلسفه سیاسی قدیم است. به نظر افلاطون عدالت وقتی حاصل می شود که در دولت هر کسی به کاری که شایسته آن است بپردازد. به همان گونه انسان عادل کسی است که اجزای سه گانه روح او (غضب، شهوت و نطق)- غضب: انگیزه دفع ضرر و میل به برتری و بلندپروازی، شهوت: در پی جلب منافع و خوردن و جفت گیری کردن، نطق: قوه تعقل و تمییز خوب از بد- تحت فرمانروائی عقل، هماهنگ باشند.از نظرارسطو نیز عدالت داشتن رفتاری برابربا افرادبرابراست.(حسین زاده، ناصری، ۱۳۸۶)

ارسطو از میان انواع هشت گانه عدالت (عدالت طبیعی، عدالت حقوقی، عدالت توزیعی و…) عدالت توزیعی را از همه مهمتر می‌داند زیرا که او ‌بر اساس فکر خود عدل را نه برابری بلکه تناسب می‌داند و می‌گوید جایگاه حقوق هر کس در جامعه باید به اندازه شایستگی و دانائی او باشد. برداشت ارسطو از عدالت زیربنای مفهوم سلبی عدالت یا عدالت لیبرالی است. این دریافت از عدالت بر اصول برابری و شایستگی استوار است.(مرامی، ۱۳۷۸) از دیدگاه توماس اکوپیناس عدالت واقعی زمانی است که حاکم به هر کس مطابق شأن و شایستگی افراد امتیاز بدهد. .(حسین زاده ، ناصری،۱۳۸۶)

ب – قرون وسطی: در دوره قرون وسطی بحث عدالت جزئی است و به زعامت کلیسا محدود می شود. اگوستین عدالت را به مطابقت با نظم تفسیر می کرد و اعتقاد داشت که در شهر دنیا نمی توان دستورالعمل صادر کرد، آن چه جامعه را پایدار نگه می‌دارد عدل است.

ج – فارابی: از نظر او هدف مردم مدینه فاضله رسیدن به سعادت است البته سعادت مطلق به سعادت اعتباری سعادت مطلق در تأمین رفاه و زندگی طبیعی است که آن هم ‌بر اساس رفاه اجتماع است نه فرد. اصولاً رفاه جمع تأمین نمی شود مگر تحت لوای ریاست فاضله، ریاست فاضله هم ریاستی است که ‌بر اساس عدالت باشد و عدالت از فضیلت و حکمت ناشی شود مفهوم ریاست فاضله عدالت این است که همه به سعادت ‌و کمال افضل خود برسند، زندگی کنند.(کناری زاده،۱۳۸۵)

۲-۳-۲ )مفهوم عدالت در اندیشه‌های سیاسی جدید

الف – سوسیالیسم: عدالت به مفهوم رادیکال به طور عمده در بستر تفکر سوسیالیستی شکل گرفته است. شاخص مهم عدالت به عقیده سوسیالیست ها توزیع ثروت محسوب می شود. (مرامی ،۱۳۷۸)

ب – لیبرالیسم: ‌بر اساس آموزه های لیبرالیسم هر شخص مالک حیات خویش است و هیچ کس مالک حیات دیگری نیست و هر موجود انسانی حق دارد بر طبق انتخاب های خودش عمل کند مگر اینکه آزادی وی آزادی سایر موجودات انسانی را برای عمل بر طبق انتخاب های خودشان نقض کند. ضمن اینکه هیچ کس ارباب یا برده دیگری نیست. به عبارتی مقصود لیبرال ها از حق زندگی حق برخورداری از کالاها و منابع ضروری حیات نیست، بلکه صرفاً حق کشته نشدن است. (مشرف جوادی ،دلوی، عبدالباقی،۱۳۸۵)

ج – قرارداد گرایان: در این اموزه عدالت مبتنی بر این است که هر شخص مایل است برای نیل به بیشترین آزادی های اساسی، از حقی مساوی و سازگار برخوردار باشد.

د – منفعت گرایان: ‌بر اساس این دیدگاه الزامات عدالت باید به حداکثر سازی سعادت یا رضایت کامل برای جامعه منجر شود.

ه – فمنیسم: عدل باید به گونه ای باشد که خانم ها از فرصت های مشابه برخوردار باشند به طوری که بتوانند قابلیت های خود را توسعه دهند، در قدرت سیاسی سهیم شوند و به انتخاب های اجتماعی نفوذ نمایند و از امنیت اقتصادی برخوردار گردند.(مشرف جوادی،دلوی، عبدالباقی،۱۳۸۵)

و – عدالت اسلامی: عدالت اسلامی را در گفتار شهید مطهری به سادگی می توان درک نمود. ایشان سه معنی را برای کلمه عدالت بیان می‌کند: ۱- موزون بودن ۲- تساوی و نفی هر گونه تبعیض است ۳- رعایت استحقاق ها و عطا کردن به هر ذی حقی انچه استحقاق آن را دارد که شهید مطهری همین گزینه سوم برای عدالت را درست می‌داند.(کناری زاده،۱۳۸۵)ایشان می فرمایند عدالت ناموس اصلی جهان است در همه نظام هستی اصل عدالت و انتظام به کار رفته است. جهان به عدالت و تناسب برپاست. .(مشرف جوادی،دلوی، عبدالباقی،۱۳۸۵)عدالت مردم را کنار یکدیگر منسجم می‌سازد در حالی که بی عدالتی آن ها را متفرقه ساخته در اطراف می پراکند. .(مشرف جوادی،دلوی، عبدالباقی،۱۳۸۵)

۲-۴ ) جایگاه ادراک در عدالت سازمانی

آنچه که در هر چهار نوع نظریات مطرح شده در مقاله گرینبرگ مشترک به نظر می‌رسد این است که عدالت، یک وضعیت یا کیفیت ذهنی است. به عبارت دیگر مفهوم عدالت سازمانی در ادبیات موجود مدیریت (مدیریت غربی) ارتباط تنگاتنگی با مفهوم ادراک از عدالت و نه خود عدالت دارد.رضائیان تصریح می‌کنند که واکنش افراد جامعه نسبت به رویه ها به چگونگی ادراکشان از رویه ها، نه ماهیت واقعی آن ها، بستگی دارد. زیرا از نظر روانشناختی، انسان ها بر اساس واقعیت ها رفتار نمی کنند، بلکه ‌بر اساس ادراک خود از واقعیت واکنش نشان می‌دهند. (امامی، کوشازاده، سلیمی، ۱۳۸۷)

فرایند دریافت، تعبیر و تقسیر محرک های محیطی را ادراک می‌گویند، رفتار آدمی ‌بر اساس تعبیر و تفسیر او از واقعیتی است که مشاهده می‌کند. در حقیقت ادراک به فعالیتی گفته می شود که احساس واقعیت و سازماندهی کردن آن به یک نگرش معنی دار است. ‌بنابرین‏ ادراک فرآیندی است که به وسیله آن افراد پنداشت ها و برداشت هایی که از محیط دارند را تنظیم و تفسیر می‌کنند و بدین وسیله به آن معنا می بخشند.(سیدجوادین،۱۳۸۳)

  1. ۵ ) عدالت سازمانی

همچنان که عقلانیت جوهری بشر قوت می‌گیرد، ارزش های اصیل انسانی همچون عدالت و آزادی زنده تر می شود.(قلی پور، پورعزت،۱۳۸۷) انگیزش محصولی طبیعی عدالت است. (قوامی،۱۳۸۷)

عدالت سازمانی با توجه به پویایی و دگرگونی محیط به عنوان حوزه مطالعاتی جدید اهمیت ویژه ای برای مدیران و کارکنان پیدا نموده است.عدالت در سازمان بیانگر برابری و لحاظ کردن رفتار اخلاقی در یک سازمان می‌باشد.( گرینبرگ ۲۰۰۲ )

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...