۲ -۱ -۲ -۲ : لازم بین به معنای اعم

اگر افزون بر تصور ملزوم، تصور لازم و تصور نسبت میان لازم و ملزوم نیز مورد نیاز باشد آن را بیّن به معنای اعم نامگذاری می‌کنند. از باب نمونه وقتی “کوری” را تصور می‌کنیم، بدون نیاز به هیچ واسطه‌ای “چشم” در ذهن خطور می‌کند، در فرهنگ عربی و اسلامی حاتم طائی نماد بخشش است، لذا از تصور حاتم طائی بدون احتیاج به تصور هیچ چیز دیگر جود و بخشش در ذهن خطور می‌کند، ‌بنابرین‏ وقتی میان تصور دو چیز چنین ملازمه‌ای برقرار باشد که از تصور ملزوم به تنهایی، ذهن به لازم منتقل شود، لازم بیّن به معنای اخص است. ولی اگر نصف بودن ۲ نسبت به ۴ ملاحظه شود، در این صورت از تصور ۲ نصف ۴ بودن آن به ذهن خطور نمی‌کند؛ بلکه ضرورت دارد که برای تصدیق به اینکه ۲ نصف ۴ است ۲و۴ و نسبت میان آندو تصور شود، تا بتوان حکم کرد به اینکه ۲ نصف ۴ است. این قسم هرچند نیاز به تصور لازم و ملزوم و نسبت میان آندو وجود دارد، ولی نیاز به استدلال وجود ندارد، به همین دلیل از لازم بیّن بودن خارج نمی‌شود، گرچه لازم بین به معنای اعم است( طوسی ، ۱۳۲۶ ، ۲۱-۲۴ ) .

۲ -۱ -۲ -۳ : لازم غیر بین

لازم غیر بیّن لازمی است که برای اثبات ملازمه میان لازم و ملزوم، تصور دو طرف برای حکم به ملازمه کافی نیست، بلکه باید استدلال شود که فلان چیز لازم بهمان چیز است( مظفر ، بی تا ، ۹۰ )

۲ -۱ -۳ : لوازم ماهیت

مقصود از لوازم ماهیت اوصافی است برای ماهیت ،از آن روی که ماهیت است نه به اعتبار وجود عینی آن ، یعنی خصوصیاتی که موجب تحقق ماهیت می‌شوند از آن جهت که ماهیت است مانند زوج بودن برای عدد چهار ،در صورتی که مراد از آثار وجودی اوصافی است که شی ء در تحقق عینی خود منصف به آن ها می شود و اگر آن ها از شی ء ناپذیر هم باشند ،به اعتبار وجود عینی است که انفکاک آن ها ممکن نیست ،نه به اعتبار ذات و ماهیت ، مانند حرارت لازم وجود خارجی آتش است و تحیز که لازم وجود خارجی جسم است .

۲ -۲ : تقسیمی دیگر برای لوازم

۲ -۲ -۱ : لازم صریح و غیر صریح

به واقع می توان گفت منظور از لازم صریح همان دلالت مطابقی و تضمنی است که در این رابطه باید عنوان کرد که دلالت مطابقی آن است که لفظ، بر تمام معنای موضوعٌ له خود دلالت کند و با آن مطابق، باشد( الامدی ، ۱۴۰۴ ، ۵۴) . مثلاً لفظ کتاب، دلالت کند بر تمام معنای خود یعنی بر تمام برگ‌ها و خط‌ها و نقش‌ها و حتی جلد. و یا مانند لفظ انسان که بر تمام معنای خود یعنی حیوان ناطق، دلالت کند.دلالت تضمنی نیز آن است که لفظ، بر بخشی از معنای موضوعٌ له خود دلالت کند، نه بر تمام آن. مثلاً لفظ کتاب، دلالت کند بر برگ‌ها و خط‌ها اما بر جلد دلالت نکند.منظور از لازم غیر صریح مدلول التزامی است که بر ۳ قسم است .در ابتدا باید گفت دلالت التزامی آن است که لفظ، بر یک معنایی دلالت می‌کند که آن معنا داخل در موضوع له و جزء موضوع له نیست، اما لازمۀ موضوع له می‌باشد. مثل دلالت کردن لفظ دوات(جای مرکب)، بر قلم. که اگر کسی بگوید دوات را بیاور و شنونده قلم را همراه دوات نیاورد، مورد سرزنش قرار می‌گیرد؛ زیرا مرکب و قلم، به منزلۀ رفیق و همراه هم هستند و بدون یکدیگر کارایی لازم را ندارند. ‌بنابرین‏ لفظ دوات، به دلالت التزامی بر قلم دلالت می‌کند، در حالی که معنای قلم، داخل در موضوع له دوات نیست. لوازم در دلالت التزامی سه گونه است‌: بیّن بمعنی‌الاخص، بیّن بمعنی‌الاعم و غیر بیّن. در بیّن اخص، با تصور ملزوم، تصور لازم نیز حاصل ‌می‌شود. دلالت آتش بر حرارت و خورشید بر نور از این باب است. دلالت بیّن اعم، در مواردی است که واسطه عقلی ( نائینی ، ۱۴۱۰ ، ۴۷۷ ) یا عرفی و مانند آن را برای ثبوت لازم نیاز داریم. در این دلالت، با تصور لازم و ملزوم و تحلیل نسبت میان آن دو، قطع به لزوم، حاصل می‌آید؛ مانند تصور زوجیت برای عدد چهار یا تصور این‌که دو، نصف چهار است. برخی از عالمان، دلالت بیّن بمعنی‌الاعم را دلالت سیاقی نامیده‌اند. راز سیاقی نام گرفتن این دلالت آن است که مدلول، صریحاً در منطوق نیامده و در حوزه مفهوم نیز قرار نمی‌گیرد، بلکه در برابر دلالت مفهومی و منطوقی قرار دارد، و مقصود آن است که سیاق کلام بر معنای مفرد یا مرکب یا لفظ مقدر دلالت دارد. دلالت بیّن به سه نوع دلالتِ اقتضاء ، تنبیه و اشاره تقسیم شده‌است..(منظر ،۱۳۷۰ ، ۱۲۱ ) دلالت غیر بیّن آن است که برای آگاهی یافتن از لزوم، افزون بر لزوم تصور لازم و ملزوم، به استدلال نیز نیازمندیم.
دلالت التزامی بر سه نوع است‌: اقتضاء، تنبیه و ایماء و دلالت اشاره.
دلالت اقتضاء‌، دلالت کلام بر مطلبی مسکوت ‌عنه است که درستی کلام از نظر عقلی یا شرعی متوقف بر آن است. تفتازانی در التلویح گفته‌است: اقتضاء، ‌دلالت لفظ بر معنای خارج (از مدلول) است که درستی یا صحت شرعی یا عقلی سخن وابسته به آن است..(العک ،۱۹۸۶ ، ۳۷۱ ) مثلاً در آیه حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَه( سوره مائده ، آیه ۳ ) به دلیل آن‌که تحریم نمی‌تواند به اعیان تعلق گیرد، باید چیزی در تقدیر باشد تا این سخن، عاقلانه بوده، مفاد درستی بیابد. تقدیر در این‌ آیه، واژه ” اکل” است؛ یعنی خوردن مردار بر شما حرام شده‌است. همچنین اگر کسی به دیگری بگوید: خانه ‌ات را از طرف من بفروش» , در صورتی درست است که جمله ‌ی دیگر در تقدیر بگیریم؛ زیرا از نظر شرعی، چیزی را که ملک انسان نیست، نمی‌توان فروخت. ‌بنابرین‏ جمله «خانه‌ات را به من بفروش» در تقدیر خواهد بود تا صحت شرعی جمله اصلی به دست آید.
دلالت تنبیه و ایماء نیز همانند دلالت اقتضاء است، ولی صحت آن نیازی به تقدیر ندارد؛ مثلاً اگر فردی که در روز ماه مبارک رمضان ، سر خود را به زیر آب برده، از حکم آن سوال کند، و در پاسخ بگویند: روزه خود را قضا کن»، دلالت تنبیه یا ایمای این پاسخ آن است که سر به زیر آب بردن در حال روزه، مبطل روزه است. مدلول التزامی در دلالت اقتضا و ایماء و تنبیه مقصود گوینده‌است؛ بر خلاف مدلول اشاری که مقصود او نیست.( الامدی ،۱۴۰۴ ، ۶۴ )
دلالت اشارت، دلالت لفظ بر حکم غیرمتبادر از لفظ است‌، اما لازمِ معنای مقصود است. خواه اصالتاً و خواه تبعاً و خواه به لزوم عقلی باشد و یا به لزوم عادی فهم این نوع دلالت، نیاز به تأمل و دقت نظر دارد؛ مثلاً آیه وَ الْمُطَلَّقاتُ یَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلاثَه قُرُوءٍ( سوره بقره ، آیه ۹ ) بر اساس عبارت، بر مدت زمان عده زن مطلقه دلالت دارد و به دلالت اشارت بر اباحه ازدواج او بعد از زمان انقضای عده دلالت می‌کند. نیز استفاده کمترین زمان بارداری زنان از آیه وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً ( سوره احقاف ، آیه ۱۵ ) و آیه وَ الْوالِداتُ یُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَیْنِ کامِلَیْنِ ( سوره بقره ،آیه ۲۲۴ ) از باب دلالت اشاره است؛ زیرا این معنا مدلول لفظی هیچ یک از آن دو آیه نیست وگوینده نیز آن را قصد نکرده‌است( موسوی الخمینی ، ۱۴۰۱ ، ۱۵۵ ) .

۲ -۲ -۲ : لازم طبعی

این نوع لازم از نوع لازم ذاتی است یعنی هر گاه ملازمه بین دو چیز طبعی باشد یعنی طبع انسان آن را اقتضاء کند به همان طبعی گفته می شود( مظفر ، ۱۳۷۰ ، ۴۱ )

۲ -۲ -۳ : لازم عرفی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...