پژوهش‌های موج دوم ارزیابی پیچیده‌تری از تأثیر محیط و خانواده ارائه می‌کنند. والدین معمولاً به شیوه یکسانی به همه فرزندان خود پاسخ نمی‌دهند، به همین ترتیب همه فرزندان نیز محیط خانواده یکسانی را تجربه نمی‌کنند (پلامین،آزبری ودان[۱۵۷]،۲۰۰۱). حتی زمانی که خانواده با تضاد معناداری روبرو شود، انعکاس والدین از مشکلات برای همه فرزندان یکسان نخواهد بود، در نتیجه فرزندان میزان فشار یکسانی را تجربه نمی‌کنند واکنش آن‌ ها و تأثیر چنین رویداد هایی بر آن‌ ها یکسان نخواهد بود.

یک مدل تراکنشی، این الگوهای پویا را در نظر گرفته و اهمیت آزمایش الگوهای تعاملی که رشد را درطول زمان شکل می‌دهد نمایان می‌کند (سامروف،۲۰۰۰). تأثیر بافت اجتماعی بر کودک، از طریق ادراک و تفسیرهای وی از آن است. بعضی از پژوهشگران چنین فرایندهای درونی را مورد توجه قرار می‌دهند. چنین ارزیابی‌هایی ذاتاً دشوار است به ویژه ‌در مورد کودکان کم سنی که فاقد مهارت‌های زبانی و ساختار مفهومی مورد نیاز برای بیان تأثیر تجارب ناخوشایند هستند. معانی که کودکان در سنین مختلف کسب می‌کنند متفاوت است، ‌بنابرین‏ تاثیری که یک تجربه بر کودکان مختلف دارد متفاوت است.

ویژگی بافتی فرایندهای حفاظتی

به دنبال توجه بیشتر به فرایند های تاب آوری، پژوهشگران در یافتند که فرایند های محافظتی نیز می‌توانند بسیار وابسته به موقعیت باشند. همان گونه که گروه‌های مختلف نسبت به استرسور های یکسان به صورت‌های متفاوت پاسخ می‌دهند، عوامل محافظتی نیز می‌توانند برای گروه‌های مختلف، متفاوت باشند. به عنوان مثال اگرچه روابط نزدیک و حمایت اجتماعی می‌تواند سازگاری مطلوب تری را در درازمدت پیش‌بینی کند اما سیچتی و رورگوش[۱۵۸] (۱۹۹۷) در پژوهشی روی کودکانی که مورد بد رفتاری قرارگرفته بودند مشاهده کردند افرادی که ارتباطات اجتماعی کمتری دارند در درازمدت سازگاری مثبت بیشتری از خود نشان دادند. به گونه مشابه ورنر و اسمیت[۱۵۹](۱۹۹۲) ووایمن[۱۶۰] (۲۰۰۳) نشان دادند که فاصله عاطفی و انتظارات پایین از والدین می‌تواند مرتبط با تاب آوری آینده فرد باشد. آن‌ ها در ادامه مطالعات خود دریافتند که بسیاری از این افراد در آینده از برادران و خواهران خود فاصله می‌گیرند که شاید علت آن اجتناب از غرق شدن در مشکلات هیجانی آنان می‌باشد. این نتایج بیانگر چالش‌های متمایزی است که کودکان خانواده های گسسته با آن مواجه‌اند و تاکیدی است بر اهمیت اجتناب از نتیجه‌گیری‌های سطحی نگرانه ‌در مورد آنچه موجب مقابله مثبت می‌شود.

ثبات و تغییردر سازگاری افراد تاب آور

ممکن است کودکی در یک مقطع از رشد به عنوان یک فرد تاب آور تشخیص داده شود و در سایر مقاطع از خود تاب آوری نشان ندهد، یا اینک هدر یک بافت به عنوان تاب آور شناخته شود و در بافتی دیگر، چنین نباشد. دیگر اینکه یک کودک ممکن است در برخی از جنبه‌های زندگی سازگاری مطلوب داشته باشد و نه در تمام جنبه‌های زندگی. موج دوم پژوهش‌ها، مدل های پیچیده‌تری را فراهم می‌آورد که به تبیین مسیرهای سالم رشد در مقابل مسیرهای ناسازگاری در زندگی کودکانی که در شرایط پر خطر هستند، می‌پردازند. این ها فرصت‌هایی را برای بررسی نقاط عطف در زندگی این افراد که موجب تغییر عملکرد آن‌هامی‌شود و نحوه تعامل آن‌ ها با بافتی که در آن قرار دارند، به وجودمی‌آورند (ماستن و رید،۲۰۰۲).

بسیاری از تحلیل‌ها ‌در مورد مسیرهای رشد بر اساس داده های حاصل از مطالعات موردی و طولی انجام می‌پذیرد. این نتایج فرصتی فراهم می‌آورد که به بررسی تغییرات فرد در طول زمان پرداخته شود (ورنر و اسمیت،۲۰۰۱)[۱۶۱]. چنین داده هایی بیانگر ظرفیت افراد برای تغییر در طول مسیر رشد است و ‌در مورد امکان وجود فرایندهایی که ثبات و تغییری را در عملکرد فرد ایجاد می‌کند، بینشی به وجود می‌آورد. ‌بنابرین‏ با توجه به مسیرهای مختلف رشد، نقاط عطفی می‌تواند در زندگی افراد وجود داشته باشد که آن‌ ها را به سمت سازگاری بهتر سوق دهد. به عنوان مثال ورنر و اسمیت (۱۹۹۲) گزارش کردند که بیشتر کودکان پرخطر که در دوران نوجوانی مشکلات سازگاری جدی داشتند، با رسیدن به حدود سی سالگی بهبود یافته‌اند و این نتیجه به ویژه ‌در مورد زنان بیشتر صدق می‌کند. تنها یک ششم از کودکان پر دردسر، بزرگسالانی پر دردسر شدند. این نقاط عطف می‌تواند رشد منابع فردی، کسب تحصیلات بالاتر، ازدواج باهمسری پذیرا و حمایتگر، به دست آوردن مهارت‌های شغلی، برخورداری از محیط کاری مناسب و توسعه شبکه ارتباطات دوستانه و خانوادگی باشد (رایت و ماستن،۲۰۰۶).

با این حال الگوهای بهبود تحسین‌برانگیزی که ‌در مورد بسیاری از افراد دیده می‌شود ‌به این معنا نیست که همه کودکان شرایط استرس زا را به سلامت پشت سر خواهند گذاشت و بهبود خواهند یافت. در صد معناداری از افرادی که در مطالعات مختلف شرکت ‌داشته‌اند با مشکلات جدی شناختی، رفتاری و عاطفی روبرو بوده‌اند که به نظر می‌رسد اثرات آن پایدار باشد (گانار[۱۶۲]،۲۰۰۱؛ماستن و هوبارد[۱۶۳] ،۲۰۰۳). مطالعات طولی نشان می‌دهد هنگامی که مشکلات متعددی در حوزه های مختلف به ویژه در سنین پایین برای فرد رخ می‌دهد مثل شکست تحصیلی، مشکلات سلامت روان، ‌بزهکاری و غیره، الگوهای ناسازگاری و سوء رفتار پایدارتر خواهد بود. در چنین شرایطی مداخلات، مشکل تر و به سختی اثرگذار خواهد بود. نکته دیگر آنکه بعضی از استرس زاهایی که فرد با آن‌ ها روبرو است ممکن است اثر خود را همان زمان نشان ندهند و بعدها در زندگی بزرگسالی فرد به تدریج بروز پیدا کنند. به عنوان مثال تجربه زندگی با والدین افسرده یا غفلت و سوء رفتار والدین می‌تواند به توانایی فرد در برقراری رابطه‌ای صمیمی و ایفای نقش یک والد موفق در زندگی و توانایی فرد در برقراری رابطه‌ای صمیمی و ایفای نقش یک والد موفق در زندگی بزرگسالی آسیب برساند (رایت و ماستن،۲۰۰۶).

تأثیرات فرهنگی روی تاب آوری

همان گونه که با رشد بیولوژیکی، افراد مجهز به سیستم های سازگاری می‌شوند، رشد فرهنگی نیز تولید کننده مجموعه‌ای از سیستم های حمایتی است. بسیاری از فاکتور های حفاظتی ریشه در فرهنگ دارند. سنت‌های فرهنگی، آیین‌های مذهبی و انجمن‌های مختلف بی‌شک دامنه وسیعی از فاکتور های محافظتی را برای افراد فراهم می‌آورند. نشان داده شده است که در میان گروه‌های اقلیت در یک جامعه، نیروی هویت قومی، نژادی یا مذهبی، می‌تواند این افراد را در برابر تجارب تبعیض‌آمیز، مقاوم سازد (رایت و لیتل فورد،۲۰۰۲). علاوه بر این، فرایندها و عواملی که به عنوان ویژگی فردی قلمداد می‌شوند مثل مهارت‌های شناختی کافی، حساسیت‌های اجتماعی و عاطفی و توانایی خود تنظیمی ممکن است تحت تأثیر عوامل فرهنگی باشند. لازم به ذکر است که ‌در مورد تأثیر این عوامل بر تاب آوری و چگونگی آن، نیاز به پژوهش‌های بیشتر همچنان احساس می‌شود.

۲-۱-۳-۲-۳- موج سوم: مداخله برای ایجاد تاب آوری

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...