در سال­های اخیر به تیز هوشی به صورت چند بعدی نگریسته شده است. در این ارتباط استرنبرگ سه نوع تیز هوشی تحلیلی، ترکیبی و عملی را مشخص ‌کرده‌است. مجموعه ­ای از عوامل ژنتیکی و اکتسابی در ایجاد تیزهوشی نقش دارند که مشخص نمودن سهم هر یک از عوامل دشوار است (کریمی، ۱۳۸۸). نقش خانواده، مدرسه، گروه همسالان و جامعه در پرورش تیزهوشی بسیار مهم است. دانش ­آموزان تیزهوش از خودآگاهی، اعتماد به نفس بالایی برخوردارند و تفکر واگرا در آن ها مشهود است. آن ها بسیار با انگیزه هستند و از ظرفیت ذهنی بالایی برخوردارند (حسین­خانزاده، ۱۳۹۲).

یکی دیگر از ویژگی­های فردی که در نوجوانان متفاوت است، توانایی تنظیم رفتار خود و به عبارتی خودنظم بخشی است. مفهوم خودنظم بخشی از نظریه شناختی- اجتماعی[۵] بندورا [۶] نشأت گرفته است که مفروضه اصلی این نظریه این است که هر فردی حاصل تعامل سه دسته متغیرهای شخصی، محیط و رفتار است. ‌بر اساس این نظریه، خودتنظیمی تنها به وسیله فرآیندهای شخصی تعیین نمی­گردد بلکه از عناصر محیطی و رفتاری به شیوه تعاملی تأثیر می­پذیرد. قدرت نسبی تأثیرات خود، محیط و رفتار در این تعامل سه گانه می ­تواند از طریق تلاش­ های شخصی برای خود تنظیمی پیامدهای رفتاری عملکرد و تغییرات در محیط تغییر کند. از نظر بندورا یادگیری از طریق مشاهده رفتار خود و پیامدهای رفتاری، موثرترین شیوه ادراک رفتار است و الگوگیری افراد از محیط جزء تعیین کننده­ های محیطی یادگیری ‌می‌باشد. ‌بنابرین‏ راهبردهای خودتنظیمی می ­توانند از طریق مشاهده الگوهایی که این راهبرد را به کار می­برند آموخته شود (پنتریچ و شانک، ۲۰۰۱؛ نقل از حسینی، ۱۳۸۸) .

‌بنابرین‏ خودتنظیمی یک عنصر پایدار برای تلاش در هدایت رفتار در یک مسیر خاص برای رسیدن به هدف ‌می‌باشد (میلر و براون[۷]، ۱۹۹۱؛ نقل از صادقی، ۱۳۹۱). توجه به تفاوت­های فردی بین انسان­ها از شکل ظاهری بدن (اندازه ­گیری قد، وزن و …) شروع شده و با نسبت دادن ویژگی­های شخصیتی[۸] به ویژگی­های ظاهری پیشرفت سپس به حواس، از حواس به ادارک، از ادراک به شناخت، از شناخت به اجزاء و فرایند شناخت در توجه، ادراک، پردازش، حافظه و … ) پرداخته شد. بهره­ مندی از اصول روان­شناسی برای بالا بردن کیفیت آموزشی شیوه­ای علمی است، چون آموزش صحیح و با کیفیت بالا بدون توجه به تفاوت­های فردی و شناخت حالات و خصوصیات افراد چه دانش ­آموز و چه معلم ممکن نخواهد بود ( خورشید،۱۳۹۰). هر فردی برای ورود به اجتماع و در نتیجه رویارویی با موقعیت­های گوناگون و افراد مختلف (از نظر فرهنگی، اقتصادی، طبقه اجتماعی و …) به ابزارهایی مانند ساختارهای روانی و ویژگی­های شخصیتی خاصی مجهز است. این ساختارهای روانی تحت تأثیر عوامل مختلف مانند خانواده، جامعه، گروه همسالان و … قرار دارند.

از بین عوامل مؤثر بر شخصیت فرد، خانواده اهمیت و نقش بسزایی دارد، به علت اینکه خانواده از نخستین نظام­های نهادی و عمومی و جهانی است که برای رفع نیازمندی­های حیاتی و عاطفی انسان در بقای جامعه ضرورت دارد. پنتریچ اعتقاد دارد که رشد عقلانی کودکان تحت تأثیر محیط خانوادگی قرار دارد و کیفیت یادگیری اولیه کودکان در محیط خانواده، رابطه مستقیمی با رشد هوشی در آنان دارد. تحقیقات همچنین نشان می­ دهند که شیوه فرزند پروری به انگیزه تحصیلی فرزندان تأثیر­گذار است. علاوه بر آن هنگامی که مادران، دید مناسبی نسبت به عملکرد کودکان­شان داشته باشند نسبت به توانایی‌های آن ها مطمئن بوده و برای تکالیف مدرسه ارزش قائل شوند کودکان نیز باورهای انگیزشی مثبت خواهند داشت ( نقل از صادقی، ۱۳۹۱).

از طرف دیگر اهمیت نقش خانواده در فرآیندهای تحولی کودکان و ابعاد مختلف زندگی فردی و اجتماعی باعث شده است که نظریه­پردازان مختلف در خصوص خانواده، چارچوب نظری مختلفی ارائه نموده ­اند. از جمله این چارچوب­ها، تئوری سیستمی[۹] است که خانواده را مجموعه ­ای در نظر ‌می‌گیرد با عناصری که در تعامل متقابل با هم قرار دارند و هر یک از آن ها دارای نقش­های تعریف شده هستند و برای رسیدن به اهداف مشخص در تعامل درون سیستمی و برون سیستمی باشند ( نقل از صادقی، ۱۳۹۱).

پژوهش حاضر می­ کوشد با توجه به اهمیت این متغیرها، رابطه بین آن ها را سنجیده و مورد مقایسه قرار دهد و همچنین میزان تأثیرگذاری آن ها را بر روی همدیگر پیش‌بینی کند. سوال اساسی ما در این پژوهش این است که خودتنظیمی، ویژگی­های شخصیتی و عملکرد خانواده در گروه ­های دانش آموزان متفاوت است یا نه؟ مورد بعد اینکه بین این متغیرها در دانش آموزان رابطه وجود دارد یا خیر؟

اهمیت و ضرورت پژوهش

موضوعاتی مانند دوران نوجوانی، خانواده و روابط حاکم بر آن، نحوه شکل­ گیری ساختارهای روانی در سنین نوجوانی و نگرش­های اجتماع در باب نحوه برخورد با دانش آموزان نیاز و ضرورت این پژوهش را می­رساند. یکی از ساختارهای فردی که با مؤلفه‌ ­های دیگر این پژوهش رابطه دارد، چگونگی نگرش دانش آموز به خود و توانایی‌های خود و خود­تنظیمی ‌می‌باشد. بندورا (۱۹۹۷) معتقد است کودکانی که اعتقاد دارند از عهده انجام دادن تکلیف برمی­آیند در واقع موفق هم می­شوند و دانش آموزانی که از خود و تنظیم توانایی خود راضی باشند به احتمال زیاد راه موفقیت را در پیش خواهند گرفت. بر عکس آن دسته از دانش آموزانی که ‌در مورد خود و توانایی‌های خود با نوعی نگرش متنوع مواجه هستند شکست می­خورند (بندورا و شانک[۱۰]، ۱۹۸۱؛ نقل از رزمی فر، ۱۳۸۹).

‌در مورد ویژگی­های شخصیتی افراد در مقایسه با ویژگی­های فردی مثل متغیرهای هویت و خود تنظیمی و … بررسی­ های گوناگون انجام شده است. برای مثال کتل[۱۱] (۱۹۷۸) عنوان می­ کند که در گستره موفقیت آموزشی، نقش شخصیت فراتر از هوش است. افزون ‌به این نظام آموزش و پرورش بسیاری از کشورها سنجش روانی و به خصوص ارزیابی شخصیت افراد را در مقاطع مختلف مد نظر قرارداده است. تا بتواند آنان را در موقعیت­های مختلف تحصیلی به خوبی هدایت نماید ( خورشید، ۱۳۹۰).

همچنین عملکرد خانواده نیز تأثیر مستقیم بر ویژگی­های روانی و شخصیتی فرزندان دارد. فرزندان در یک خانواده موفق به درک درستی از توانایی‌های خود می­رسند، به طرح­ریزی موفق در کارها و اجرای آن ها به اهداف دست می­یابند. فرزندان والدین را به­عنوان الگوهای خود انتخاب ‌می‌کنند که از این طریق ویژگی­های مثبت والدین می ­تواند از طریق مشاهده و الگوبرداری به فرزندان انتقال یابد (نقل از صادقی،۱۳۹۱). کازان[۱۲] (۲۰۱۳) ‌در مورد کاربرد آموزش راهبردهای خودتنظیمی عنوان کرد که مداخلات شناخت و فراشناخت روی خودتنظیمی تأثیر دارد. همچنین با توجه به ارتباط بین شخصیت و خودنظم بخشی بعضی گروه­ ها درک بالاتری از خودتنظیمی دارند (کنگور، کارت وایکیسی[۱۳]، ۲۰۱۳).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...