ناسازگاری نسبی

افرادی در این رده قرار می گیرند که به دلیل ویژگی های خاص خود که می‌تواند ناشی از موقعیت های اجتماعی ،خانوادگی وآموزشی باشد با مشکلاتی روبه رو می‌شوند.

ناسازگار طبیعی

زمانی ناسازگاری فرد طبیعی گفته شود که او ‌در موقعیتی قرار گیرد که تقاضاهای جدیدی ازاو انتظار رود که ‌پاسخ‌گویی‌ به آن تقاضاها به تلاش فرد نیاز دارد (یمینی دوز،۱۳۷۱).

ناسازگاری اجتماعی

ناسازگاری اجتماعی جزء اختلالات رفتاری است و درصورتی رفتار فرد دچار ناسازگاری اجتماعی می شودکه برای حل مشکلات خود بر اساس اصول ،قوانین و ارزش‌های اجتماعی که مورد قبول اکثریت باشد عمل نکند (میلانی فر،۱۳۸۵). از دیدگاه اجتماعی ،رفتار ناسازگارانه از ناتوانی درمقابله مؤثر با تنیدگی ها ناشی می شود. ‌بر اساس این دیدگاه ،رفتار ناسازگارانه اجتماعی، حداقل تا حدی ناشی از وجود نقص درنظام حمایت اجتماعی فرد است. این نظام شامل همسر ،والدین ،خواهران ‌و برادران ،وابستگان ،دوستان ،معلمان ،مشاوران ،وهمین طور سازمان های اجتماعی ونهادهای دولتی است (نجاریان و همکاران ،۱۳۷۵).

اختلال سازگاری

فردی که پاسخ او به عوامل استر س زای رایج مانند ازدواج ،طلاق ،بچه دار شدن ،یا از دست دادن کار ناسازگارانه است که اختلال سازگاری نامیده می شود واکنش فرد درصورتی ناسازگارانه محسوب می شود که نتواند طبق معمول عمل کند یا واکنش او به عامل استرس زای خاص بیش از حد باشد .‌در اختلال سازگاری ،ناسازگاری فرد زمانی کاهش می‌یابد یا ناپدید می شود که عامل استرس زا فروکش کرده باشد یا فرد یاد بگیردبا عامل استرس زا سازگار شود (باچر[۵۰] و همکاران ،۲۰۰۷،به نقل از محمدی ،۱۳۸۸)

اختلال سازگاری به سه نوع تقسیم می شودکه عبارتند از:

اختلال سازگاری ناشی از بیکاری

مشکلات مرتبط باکار می‌توانند استرس زیادی را درافراد شاغل ایجاد کنند.کنترل کردنِ استرسِ مرتبط با بیکاری به توانایی کنار آمدن زیاد، نیاز دارد. برخی افراد بعد از اینکه موقعیت استرس زای اولیه خاتمه یافته است ،می‌توانند بدون اینکه دچار مشکلات سازگاری گسترده شوند ،با بدبیاری ها کنار بیایند .اما تاثیر بیکاری مزمن ،می‌تواند آزارنده بوده وعوارض بلند مدت داشته باشد بیکاری مزمن برخودپنداره ،احساس ارزشمندی ،واحساس تعلق پذیری فرد تاثیر زیادی دارد (باچر و همکاران ،۲۰۰۷،به نقل از محمدی ،۱۳۸۸).

اختلال سازگاری ناشی از ‌داغ‌دیدگی

مرگ ناگهانی وغیر منتظره ی فردی عزیز ،تقریبا یک سوم کل موارد اختلال استرس پس ‌از آسیب را که درجامعه مشاهده می شود،تشکیل می‌دهد (چیلکات [۵۱]و همکاران ،۱۹۹۸).احساس اندوه به خاطر عزیز از دست رفته ،فرایندی طبیعی است که به بازماندگان امکان می‌دهد تا سوگواری کنندوبعد خودرا برای زندگی بدون فرد مرحوم آزاد سازند. فرایند سوگ طبیعی معمولا یک سال به طول می‌ انجامد وممکن است عوارض سلامتی مانند فشارخون بالا ،تغییر درعادت های خوردن وحتی افکار خودکشی را دربرداشته باشد (پریجرسون [۵۲]و همکاران ،۱۹۹۷).‌داغ‌دیدگی پیچیده یا طولانی معمولا در موقعیت هایی یافت می شود که مرگ نابهنگام یا غیر منتظره ای روی داده باشد. واکنش های بیمارگون به مرگ به احتمال بیشتر ‌در افرادی یافت می شود که سابقه مشکلات هیجانی دارند، یا مقدارزیادی رنجش ‌و خصومت نسبت به فرد متوفی دردل دارند واز این رو دستخوش احساس گناه شدید می‌شوند. آن ها معمولا به طور عمیق افسرده هستند ودربرخی موارد ،به افسردگی اساسی مبتلا می شود .

اختلال سازگاری ناشی از طلاق یا جدایی

وخامت رابطه زناشویی یا خاتمه ی آن ،عامل استرس زای نیرومندی است که اغلب به عنوان دلیل مراجعه افراد برای درمان روانشناختی ازآن یاد می شود. قطع زندگی زناشویی منبع اصلی آسیب پذیری دربرابر آسیب روانی است. بعد از طلاق یا جدایی ،معمولا مشکلات تازه ای نمایان می‌شوند .سازگاری با زندگی مجردی ،شاید بعد از چند سال زندگی زناشویی ،می‌تواند تجربه ی دشواری باشد که دربسیاری موارد ،به نظر می‌رسد که دوستان ،اموال ودارایی ها باید تقسیم شوند ،روابط دوستی جدید باید برقرار شوند. روابط رمانتیک جدید ممکن است به تغییر شخصیت زیاد نیاز داشته باشند، حتی درصورتی که جدایی نسبتا دوستانه باشد ،برای سازگار شدن، به نیروی تازه ای نیاز هست (باچر و همکاران ،۲۰۰۷).

عوامل مستعدکننده بر اختلال سازگاری

میزان واقعی اختلالی که روی می‌دهد یا تهدید به روی دادن می‌کند ،تااندازه ای به ویژگی های عامل استرس زا ،تا اندازه ای به توانایی‌های فرد ،هم شخصی وهم موقعیتی برای برآورده ساختن ضروریات ناشی از استرس بستگی دارد. هرکسی منحصر به فرد ،با ضروریات سازگاری روبه رو می شود. علت آن این است که افراد موقعیت های مشابه رابه صورتی متفاوت، درک ‌و برداشت می‌کنند؛وضمنا ‌به این خاطر است که هیچ دو فردی دقیقا با عوامل یکسانی بااختلال سازگاری رو به رو نمی شوند .

ماهیت عوامل

عوامل مؤثر براختلال سازگاری، که جنبه‌های مهمی از زندگی فرد رادربردارند همچون طلاق ،بیکاری ،یا بیماری های جدی، برای اغلب افراد، بسیار استرس زا هستند .علاوه براین ،هرچه یک عامل استرس زا به مدت طولانی تری جریان داشته باشد، عواقب آن شدید تر است .گاهی عوامل استرس زای عمده درزندگی فرد، بر موقعیت زندگی دشوار ‌و مداوم، استوار هستند. این عوامل استرس زا ،مزمن وبادوام محسوب می‌شوند .‌بنابرین‏ زمانی نشانه های ناسازگاری تشدید می شود که فرد در موقعیت آسیب زای فوری ‌و بلافاصله درگیر بوده باشد.

تجربه بحران

اصطلاح بحرا ن برای اشاره به مواقعی به کار برده می شود که موقعیت استرس زا، با توانایی سازگاری فرد ‌با گروه، برابر یا از آن ها فراتر باشد.بحران ها معمولا خیلی استرس زا هستند؛ زیرا عامل استرس زا به قدری نیرو مند است که روش های کنارآمدنی که معمولا به کار می بریم مؤثر واقع نمی شوند.

بحران یا آسیب می‌تواند در نتیجه ی طلاق یا بیماری روی دهد، که فرد را مجبور می‌کند تا خودپنداره ی خود را از نو تعدیل کند. نتیجه چنین بحرانی بر سازگاری بعدی تاثیر عمیقی دارد . اگر بحران باعث شود که فرد، روش کنار آمدنِ تازه ‌و موثری را پرورش دهد، شاید از طریق پیوستن به گروه پشتیبانی یا پذیرفتن کمک از دوستان، در این صورت امکان دارد که او حتی بهتر از قبل ،از این بحران خارج شده ‌و سازگار شود .اما اگر بحران به توانایی فرد درکنار آمدن با عوامل استرس زای مشابه درآینده زیان برساند ،در این صورت سازگاری کلی او مختل خواهد شد. به همین دلیل ،مداخله دربحران، عنصر مهمی ‌در درمان وروشهای پیشگیری شده است (آرهارت تریچلر [۵۳]،۲۰۰۴).

تغییرات زندگی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...