انواع مفاهیم نقطه در کادر

۱- نقطه در مرکز کادر: نقطه تعادل

۲- نقطه در نیمه بالا کادر وسط: سبکی

۳- نقطه در وسط نیمه پایین : سنگینی

۴- نقطه در گوشه های بالا کادر: عدم تعادل

۵- نقطه در گوشه های پایین: انزوا، گوشه نشینی و تنهایی

نقطه در تفکر غرب، موجودی موهم است. مضامین آن حذف شده و به صورت نیرویی به آن توجه می شود اما در تفکر شرق نقطه وحدت و هماهنگی ایجاد می‌کند، مرکزیت همیشه با نقطه است همان طور که در دایره حرکت بر اساس نقطه است.

صدای نقطه: صدای آن از نظر مفهومی سکوت است. نقطه را می توان پایان همه چیز دانست که در این صورت بار مفهومی منفی خواهد داشت ولی از طرفی همین نقطه پایانی می‌تواند آغازگر رابطه یا جمله یا مفهومی تازه باشد که در این صورت دارای معنای مثبت است.

اگر چه نقطه از نظر نمادین ساکت و بی صداست ولی از نظر بصری وقتی نقطه ای در یک کادر قرار می‌گیرد بخاطر جاذبه بصری زیاد سرو صدای بسیاری دارد؛ و برای خاموش کردن صدای آن تنها می توان عناصر بصری دیگر در کنارش قرار داد. از نظر عرفانی نقطه نشانگر زمان بی آغاز و بی پایان و ازلی و همچنین خداوند است(حسینی راد،۱۳۹۲؛ ص۱۵-۱۱).

خط

دومین عنصر بصری است که از نزدیک شدن تعداد نقاط پدید می‌آید به طوری که دیگر نقطه ها قابل تشخیص نباشند. می توان گفت خط، نقطه ی در حال حرکت است، یعنی نقطه ایست که در اثر نیرویی که از یک جهت بر آن وارد آمده، حالت ایستایی خود را از دست داده و به صورت یک عنصر تصویری فعال در آمده، از نظر ریاضی، خط محل تلاقی دو صفحه یا از برخورد دو سطح برهم پدید می‌آید. خط فقط دارای واقعیت طولی می‌باشد و فاقد عمق و عرض است.

برخلاف نقطه که عنصری متمرکز و ثابت است، خط دارای انرژی فعال و متحرک است. خطوط در یک تصویر ممکن است به صورت شکسته، منحنی، صاف، دندانه دار، مواج، پهن و ضخیم و… ‌باشند که هر کدام القاء تصویری خاص و معنا و مفهوم خود را دارند.

    • خطوط افقی: معرف تعادل، آرامش و سکون است. بیشتر القای حالت غیرفعال، بی حرکت و خوابیده دارند.
    • خطوط عمودی: نشانگر ایستایی، نیرومندی و استحکام، دارای تعادل و توازن هستند.
    • خطوط مورب: بیشتر دریک قاب، القا ناپایداری را دارند، نامتعادل و متحرک هستند.
    • خطوط منحنی: این خطوط بیشتر نرمش و ملایمت را در یک کادر القا می‌کنند و دارای حرکتی روان ولغزنده هستند.
  • خطوط شکسته و زاویه دار: این نوع خطوط در یک کادرمعرف حالتی خشن، برنده و سخت هستند، عموماً چشم را آزار می دهندو اعصاب را متشنج می‌کنند(حسینی راد،۱۳۹۲؛ ص۱۹- ۱۶).

شکل (سطح و حجم)

سطح سومین عنصر بصری است که دارای طول وعرض می‌باشد. اشکال مختلف هندسی سطح هستند. فضایی دو بُعدی که از حرکت خط بر صفحه پدید می‌آید. در میان اشکال هندسی سه شکل مثلث، مربع و دایره شکل های هندسی اصلی هستند. سایر شکل های هندسی به نحوی مشتق از همان سه شکل یا ترکیبی از آن ها می‌باشند. هر کدام ازاین سطوح که در وضعیت و شرایط مختلفی قرار می گیرند، بیان تصویر تازه ای را به خود می گیرند. به هر کدام از این اشکال حالات و خصوصیاتی نسبت داده شده است که یا به علت شکل ذاتی آن ها بوده و یا به علت واکنش دستگاه روانی انسان ها و یا به دلیل تعابیر خاص فرهنگی و…

    • مثلث: مثلثی که قاعده آن پایین باشد، دارای استحکام و شکلی پایدار است. و برعکس، هرگاه بر یکی از رئوس خود بایستد، حالت ناپایدار و تزلزل به خود می‌گیرد. مثلث، فعّالیّت، جدال و انقباض را تداعی می‌کند.
    • مربع: ‌به این دلیل که از جهت یک ضلع روی زمین قرار می گیردمستحکم و ایستاست، به مربع حالت بی حرکتی، صداقت و صراحت نسبت داده شده است.
  • دایره: القای بی انتهایی، گرما و محفوظ بودن را دارا است و در کل به خاطر شکل دورانی اش، نوعی تحرک را القا می‌کند.

حجم: عنصری تصویری است که دارای سه بُعد طول، عر و عمق می‌باشد. حجم، سطحی است که در فضا حرکت نموده و از جهت سطح خود در عمق گسترش یافته است. یک حجم ممکن است دارای نظم هندسی باشد یا از فرم نامنظم تشکیل شده باشد. حجم ها از توسعه و بسط سطوح اصلی مثلث، مربع و دایره تشکیل شده اندمانند مکعب، مخروط و کُره. همچنین حجم های نامنظم که از سطوح نامشخص به وجود آمده اند مثل صخره و قطعه سنگ و…

شکل وابسته به سطح است و فرم وابسته به حجم است. حجم توپُر دارای واقعیت بیرونی است و حجم توخالی دارای واقعیت درونی و بیرونی است(حسینی راد،۱۳۹۲؛ ص۳۲- ۲۸).

بافت

سطح رویه هر شیء را بافت می‌گویند. بافت به دو دسته بافت های لامسه و بافت های بصری تقسیم می‌شوند. بافت قابل لمس بافتی است که نه تنها با چشم دیده می شود، بلکه با دست هم قابل لمس است. اما بافت های بصری تنها با چشم قابل درک هستند و در هنرهای تجسمی مثل: طراحی، نقاشی، عکاسی، خطاطی دیده می‌شوند، که به دو صورت ترسیمی و تصویری به وجود می‌آیند. در برنامه ارتباط با طبیعت، دانش آموزان علاوه بر انواع رنگ ها با تنوع بافت ها آشنا می‌شوند. دانش آموزان باید هنگام گردش در طبیعت، پوسته تنه درختان، سنگ ها، برگ هاو… نمونه های متنوع طبیعی را لمس کنند. تفاوت تجربه های لامسه ای، آن ها را به درک کامل تر بافت هدایت می‌کند. بافت پوشش ظاهری اشیاست که گاه فقط دیدنی است و ارزش ” بصری ” دارد (مانند بافت صیقلی پوست سیب یا پوست هندوانه) و گاهی با لمس کردن هم احساس می شود و ارزش ” بصری- لامسه ای ” دارد (مانندبافت برگ کاهو یا پوست خربزه ). به طور کلی انواع بافت به دو دسته بافت های طبیعی و مصنوعی تقسیم می‌شوند. بافت های طبیعی بسیار متنوع و منبع الهام انسان برای تهیه بافت های مصنوعی هستند. مانندپوست انواع میوه ها، فلس های ماهی، پوست مار، … که هر یک ویژگی خاصی دارند. انسان انواع بافت های مصنوعی مانند سطح انواع کاغذ دیواری، گونی، قالی، آجر، شیشه مات و… را باکیفیت های مختلف تهیه می‌کند(حسینی راد،۱۳۹۲؛ ص۵۱-۴۸).

قواعد ترکیب الفبا

تناسب

مفهومی ریاضی است که در هنر تجسمی بر رابطه ی مناسب اجزاء با یکدیگر و با کل اثر دلالت دارد. کاربرد تناسبات به دلیل ایجاد زیبایی بصری در هنرهای تجسمی از اهمیتی ویژه برخوردار است. تقریباً همه ی آثار هنری با تناسب به وجود آمده اند. یکی از دلایل زیبایی یک اثر تجسمی وجود تناسب میان رنگ ها، خط ها، سایه – روشن و شکل های آن است. در اجزاء و در کلیّت بسیاری از پدیده‌های طبیعت و موجودات زنده نیز تناسب و روابط متناسب وجود دارد. موزون ترین و پیچیده ترین نمونه ی آن پیکره انسان می‌باشد که از تناسبی بسیار دقیق در اجزاء و در کل برخوردار است(حسینی راد،۱۳۹۲؛ ص۶۰)

تعادل

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...