علی­رغم توجهاتی که در ادوار مختلف به اهمیت، توجه و احترام به مالکیت ملاحظه می­ شود؛ تحدید مالکیت از

مسائل اساسی است که امروزه در اعمال تصنعی یا واقعی آن ها جهت اقناع وجدان جمعی و اراده عمومی یا حکومتی، ‌می‌توان گفت که از هیچ تلاشی در توجیه یا استفاده از ابزارهای نظم عمومی، فلسفی- فقهی و… در جهت انتقال و یا گاه انحراف افکار به مسیری که پیش از آن جریان داشته است؛ فروگذار نمی­ شود. در این بحث نیز چنانچه حق مالکیت از حقوق دارا بودن و تعلق ذاتی مال به مالک مورد پذیرش باشد؛ سلب این حق با زمانی که به هر گونه اعتبار، بویژه هنگامی که آن اعتبار را اختیار یا توانایی که اجتماع و زندگی جمعی برای شخص تصور نموده است؛ باشد؛ بسیار متفاوت خواهد بود. این بحثی مبنایی است که اساساً همین ادراکات را زمینه ساز تشکیل و توجیه اختلاف میان نظام های سیاسی سرمایه داری و سوسیالیزم و غیره می­ نماید در تعیین‌ نوع‌ نظام‌ اقتصادی‌ نقش‌ بسزایی‌ دارد.به همین دلیل از سویی در بررسی مبانی نظری فلسفه حقوق طبیعی، طرفداران آن را به دفاع از حقوق فردی در مقابل جمع گرایان و یا عرفی نگران وا می­دارد که در این خصوص در فصل بعد بدان پرداخته خواهد شد.

گفتار دوم: ادله ایجاب مالکیت

الف: قاعده تسلیط

این قاعده که برخی آن را “قاعده سلطنت” یا “قاعده تسلط ” نیز از آن نام برده ­اند، شاید بتوان گفت از مهمترین و یا لااقل از امهات تثبیت کننده جایگاه مالکیت در شریعت اسلام به حساب می ­آید. لذا در مقام سلطه مالک صاحب جواهر می­فرمایند:

” قاعده سلطنت مالک و تسلط مردم بر اموالشان، اصلی است که در مقام شک نمی توان از آن عدول نمود.” (النجفی، ۱۳۶۸: ۴۷۸)

فقهای اهل تسنن ‌به این قاعده تصریح نکرده ­اند اما با عمل به مقتضا، آن تأیید نموده ­اند. نظر به اهمیت این قاعده، حقوق بیاری کشورها و یا مکاتب جدید آن را پذیرفته­اند. درحقوق ما نیز مواد ۳۰ و ۳۱ قانون مدنی ایران به آن اشاره شده است. اینک مختصراً به عنوان مبانی و ادله اثباتی قاعده می­پردازیم:

  1. قرآن

هرچند که به طور صریح از حق ناشی از قاعده تسلیط سخنی ذکر نشده است؛ لیکن ‌از بسیاری از آیات قرآن می توان حکم این موضوع مسلم را استخراج و استنباط نمود:

  • یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَأْکُلُوا أَمْوالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ إِلاَّ أَنْ تَکُونَ تِجارَهً عَنْ تَراضٍ مِنْکُمْ وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ إِنَّ اللَّهَ کانَ بِکُمْ رَحیماً. (نساء، آیه ۲۹)

اى کسانى که ایمان آوردید، اموال خود را در بین خود به باطل مخورید، مگر آن که تجارتى باشد ناشى از رضایت دهنده و گیرنده و یکدیگر را به قتل نرسانید، که خداى شما مهربان است.

  • وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبى‏ وَ الْیَتامى‏ وَ الْمَساکینِ وَ ابْنِ السَّبیلِ إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ ما أَنْزَلْنا عَلى‏ عَبْدِنا یَوْمَ الْفُرْقانِ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ وَ اللَّهُ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیرٌ.( انفال، آیه ۴۱)

و (ای مؤمنان) بدانید که هر چه غنیمت و فایده برید خمس آن برای خدا و رسول و خویشاوندان او و یتیمان و فقیران و در راه سفر ماندگان (از خاندان او) است، اگر به خدا و به آنچه بر بنده خود (محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلم) در روز فرقان، نازل کرده‌ایم؛ ایمان دارید ، و خدا بر هر چیز تواناست.

  • یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِنَّ کَثِیرًا مِّنَ الأَحْبَارِ وَالرُّهْبَانِ لَیَأْکُلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَیَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللّهِ وَالَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّهَ وَلاَ یُنفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ اللّهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِیمٍ.(توبه، آیه۳۴)

ای کسانی که ایمان آورده اید، بسیاری از علما و راهبان (یهود و نصاری) اموال مردم را به باطل می­خورند و (خلق را) از راه خدا منع می‌کنند و کسانی که طلا و نقره را گنجینه و ذخیره می‌کنند و در راه خدا انفاق نمی‌کنند آن ها را به عذابی دردناک بشارت ده.

  • أَوَلَمْ یَرَوْا أَنَّا خَلَقْنَا لَهُمْ مِمَّا عَمِلَتْ أَیْدِینَا أَنْعَامًا فَهُمْ لَهَا مَالِکُونَ.( یس،آیه۷۱)

آیا ندیده‏اند که ما به قدرت خویش براى ایشان چهارپایانى آفریده‏ایم تا آنان مالک آن ها باشند.

    • فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ فَأْذَنُواْ بِحَرْبٍ مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ وَ إِن تُبْتُمْ فَلَکُمْ رُؤُوسُ أَمْوَالِکُمْ لاَ تَظْلِمُونَ وَلاَ تُظْلَمُونَ.

  • ( بقره، آیه ۲۷۹)

اگر چنین نمى­کنید، بدانید خدا و رسولش، به شما اعلان جنگ مى­کنند و اگر توبه کنید، اصل سرمایه هایتان، از آن شما است و ‌به این صورت نه ستم مى­کنید و نه بر شما ستم مى­شود.

  • وَ الَّذِینَ فِی أَمْوالِهِمْ حَقٌّ/ لِلسّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ (معارج، آیات ۲۴و۲۵)

و آن ها که در اموالشان حق معلومى است/ براى تقاضا کنندگان و محرومان.

سنت، نقطه مقابل” بدعت” است. عمل و کاری که قابل استناد به شریعت ‌باشد را”سنت” و خلاف آن “بدعت” نامند. چنان که امام علی (علیه السلام) فرموده اند: ” أحْیوا السنّه وأماتُوا البدعَه”. آنان[(یاران شهید امام در جنگ صفین)] سنت را زنده کرده و بدعت را میرانده اند.(امام علی علیه السلام، ۱۳۸۳ :۲۴۹-۲۴۸/خطبه ۱۸۲)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...