۲-۱۸- حیطه های مرتبط با سلامت روان

۲-۱۸-۱- پزشکی روان تنی: در واقع می توان گفت که شروع تأثیر عوامل روانشناختی بر بیماری ها با پزشکی روان تنی[۴۴] بوده است. در اثر تحلیل روابط بین ذهن و بیماری جسمی توسط فروید و توصیف فلج هیستریکی[۴۵] توسط وی این حیطه مورد توجه قرار گرفته است. بر اساس این الگو که ریشه در روان تحلیل گری دارد، عوامل روانشناختی نه تنها پیامد بیماری هستند بلکه به شیوه ناهشیار در ایجاد بیماری نیز سهیم هستند. این رشته مورد توجه روان پزشکان قرار گرفته است.

۲-۱۸-۲- سلامت رفتاری[۴۶]: این شاخه نیز شدیداًً تحت تاًثیر روانشناسی رفتاری نگر است. ‌بر اساس این رویکرد با بهره گرفتن از آموزشِ تغییر رفتار و سبک زندگی برای حفظ سلامت فرد و پیشگیری از بیماری تلاش می شود. شاخه پزشکی رفتاری شاخه ای بین رشته ای است (اوگدن، ۲۰۰۷).

۲-۱۸-۳- پزشکی رفتاری[۴۷]: طبق نظر شوارتز و ویس[۴۸] (۱۹۷۷) پزشکی رفتاری ملغمه ای از عناصر رشته‌های علوم رفتاری (روانشناسی، جامعه شناسی و آموزش بهداشت) است که بر حفظ سلامتی، پیشگیری از بیماری و درمان تمرکز دارد. در این الگو با بهره گرفتن از روش های تحلیل رفتار و تکنیک هایی چون رفتار درمانی و تغییر رفتار به درمان مشکلاتی چون فشار خون اساسی، اعتیاد و چاقی اقدام می شود.

۲-۱۸-۴- روانشناسی پزشکی[۴۹]: در این شاخه روابط پزشک- بیمار و نقش این روابط ‌بر فرآیند تشخیص و درمان بیماری مورد بررسی قرار می‌گیرد. اصطلاح دیگری که برخی موارد مورد استفاده قرار می‌گیرد،”طب روانشناختی” است که کلاً به معنای کاربرد یافته های روان شناختی در طبابت است. همه شاخه های یاد شده به نحوی الگوی زیستی- طبی را با چالش مواجه کرده‌اند و هدف همه آن ها و روانشناسی سلامت تعیین نقش عوامل روانشناختی در ایجاد، گسترش، پیشگیری، درمان و توانبخشی بیماری های جسمی است. تفاوت آن ها در میان رشته ای بودن آن ها‌ است. در سایر شاخه های مرتبط متخصصان رشته‌های مختلف می‌توانند فعالیت کنند. اما در حوزه روانشناسی سلامت تنها متخصصان روانشناسی می‌توانند فعالیت کنند.

شکل ۲-۱٫ رابطه سلامت روان با حیطه های مشابه

سلامت روان نه تنها از شاخه های مختلف روانشناسی از جمله روانشناسی اجتماعی، روانشناسی رشد، روانشناسی شخصیت، روانشناسی فیزیولوژیک و نوروسایکولوژی، روانشناسی بالینی و روانشناسی یادگیری بهره می‌گیرد بلکه با شاخه های مختلف پزشکی از جمله روان پزشکی، پزشکی اطفال، پرستاری، تغذیه، بهداشت، داروسازی، همه گیر شناسی و حتی رشته هایی چون زیست شناسی و مددکاری اجتماعی نیز ارتباط دارد (پیرخائفی، ۱۳۹۱).

۲-۱۹- ارتباط سلامت روانی با سایر متغیرها

فعالیت­های آموزشی در جهت تقویت بهزیستی به­ ویژه آموزش مهارت های لازم برای زندگی بخش­هایی است که برای ارتقای سلامت روان باید توسعه یابد. از جمله فعالیت­های آموزشی که محققان روان شناسی بر روی آن تأکید دارند، آموزش مهارت­ های هوش هیجانی است. هوش هیجانی نشان دهنده توانایی تشخیص، ارزیابی و بیان هیجان­ها به نحو صحیح و سازگازانه ‌می‌باشد و همچنین شامل توانایی درک درست محیط انسانی، توانایی تشخیص احساسات خود و دیگران و استفاده از دانش هیجانی برای تسهیل فعالیت­های شناختی، هدلیت تفکر و عمل سازگارانه است.

در متون مطرح شد که هوش هیجانی از طریق تقویت سلامت روانی، توان همدلی با دیگران، سازش اجتماعی، بهزیستی هیجانی، رضایت از زندگی و کاهش مشکلات بین شخصی، زمینه بهبود روابط اجتماعی را فراهم می­ کند. همچنین ادراک هیجانی، آسان سازی هیجانی، شناخت هیجانی و مدیریت هیجان­ها و ساز و کارهای پیش ­بینی، پیش­گیری، افزایش کنترل و تقویت راهبردهای مواجه فرد را در بهبود روابط اجتماعی مؤثر می­دانند.

یک شاخص مهم هیجانی این است که فرد چقدر خوب به فشار روانی واکنش نشان می­دهد. باور همگانی این است که اگر فرد از لحاظ هیجانی باهوش باشد به طور مؤثری می ­تواند از پاسخ­های هیجانی برخوردار باشد و آن ها را متوازن سازد و ‌به این ترتیب از آثار مخرب فشار روانی محافظت شود. امروزه بین یادگیری، امتحان دادن و نمره گرفتن با آنچه که لازمه­ زندگی مدرن و روابط پیچیده­ بین فردی کنونی است، تفاوت زیادی قایل شده اند. همه ما انسان هایی را می­شناسیم که به ظاهر از تحصیلات بالایی برخوردارند و نمرات درخشانی گرفته اند، ولی در عمل و در صحنه­ اجتماع و مسئولیت بسیار شکننده هستند و نه تنها زندگی خیلی خوبی ندارند، بلکه افسرده هم هستند. در واقع هوش هیجانی و مؤلفه­ های آن در این زمینه پاسخگوی بسیاری از چراها ‌می‌باشد (بهادری خسروشاهی و همکاران، ۱۳۹۰).

با این پیش زمینه چنین به نظر می­رسد که ‌می‌توان سلامت جسم و روان را از طریق آموزش مهارت­ های هوش هیجانی بهبود بخشید. ولی با وجود تحقیقاتی که در این زمینه صورت گرفته، توافق کلی در رابطه با تمامی مؤلفه­ های هوش هیجانی با سلامت روان دیده نمی­ شود. سالوی و همکاران در تحقیقات خود ‌به این نتیجه رسیدند که هوش هیجانی با سلامت روان در ارتباط است و افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند توانایی بهتری برای مقابله با استرس دارند و در هنگام فشار، کمتر دچار بیماری می­شوند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...