پایان نامه آماده کارشناسی ارشد | قسمت 19 – پایان نامه های کارشناسی ارشد |
نتایج تحقیقات گالن و رابینسون[۹۸] (۲۰۰۵)، با عنوان “سیاهۀ دلبستگی به پدر و مادر و همسالان نسخۀ تجدید نظر شده (IPPA-R) برای کودکان: یک بررسی روانسنجی” نشان داد که میزان اعتماد در هر یک از اَشکال دلبستگی، به طور معنیدار با خودپندارۀ مثبت و عدم رفتار ضد اجتماعی رابطۀ مثبت و با زورگویی نسبت به دیگران رابطۀ منفی داشته است.
بال[۹۹] (۲۰۰۵)، در پژوهشی تحت عنوان “کنترل تأثیرات عوامل خانوادگی بر روابط بین جوانانی که در معرض بزهکاری قرار گرفته اند”، عقیده دارد که بزهکاری نوجوانان یک مسأله اجتماعی روبه رشد، جدی و پرهزینه در ایالات متحده است. به نظر بال، نوجوانان پسر نسبت به نوجوانان دختر نسبت بالاتری از انجام جرم و دستگیری را دارا هستند. محقق، هدف از پژوهش خود را به دست آوردن اطلاعات توصیفی دربارۀ میزان و تعداد حوادث تکان دهنده که زندگی بزهکاران را در معرض این حوادث قرار داده است، میداند. همچنین محقق، سه اثر متعادل کنندۀ خانوادگی که شامل حمایت خانوادگی یا حمایت مراقبان[۱۰۰]، انضباط یا نظارت مراقبان[۱۰۱] و کیفیت روابط مراقبان و فرزندان[۱۰۲] است، را بر زندگی بزهکاران مورد مطالعه قرار داده است. یافته های توصیفی این پژوهش نشان میدهد که نوجوانان به طور متوسط ۵۰ درصد حوادث تکان دهنده را تجربه کردهاند. در تحلیل رگرسیونی، نیز اهمیت نقش نظارت مراقبان، بیشتر از دو اثر دیگر بر بزهکاران بوده است؛ به طوریکه میتوان گفت انظباط و نظارت بیشتر مراقبان با کم شدن بزهکاری عمومی و سرقت اموال رابطۀ معنیداری دارد. به طور کلی، در این پژوهش، به نقش محرکهای تنشزا و سن بزهکاری اشاره شده است؛ بدین نحو که این محرکهای تنشزا، سن بزهکاری را پایین میآورند.
کرسول[۱۰۳] (۲۰۰۵)، در “نقش وابستگی به والدین، پایگاه اجتماعی-اقتصادی خانواده و روابط منحرف همسالان و مشارکت جوانان در رفتارهای مخاطرهآمیز و بزهکاری”، مطالعهای که در میان دانشآموزان آفریقایی-آمریکایی، با نمونۀ آماری شامل ۲۶۳ پسر و ۲۷۶ دختر و با چارچوب تئوریک نظریۀ کنترل اجتماعی انجام داد، چنین نتیجهگیری میکند که پایگاه اقتصادی-اجتماعی خانواده به وابستگی به والدین ارتباط ندارد. همچنین به نظر محقق، وابستگی به والدین به رفتارهای مخاطرهآمیز ارتباطی نداشته است، اما پایگاه اقتصادی-اجتماعی بالای خانواده و وابستگی بالای به والدین با کاهش مشارکت جوانان در رفتارها و اعمال مخاطرهآمیز و بزهکاری ارتباط معنیداری داشته است. یافته های این پژوهش نشان میدهد، که درگیر شدن زیاد جوانان در روابط منحرف با همسالان، به مشارکت زیاد آن ها در رفتارهای مخاطرهآمیز و بزهکاری ارتباط داشته است. در نهایت مشارکت زیاد جوانان در رفتارهای مخاطرهآمیز با بزهکاری ارتباط داشته است. یافته های این پژوهش نشانگر این است که بین بزهکاری پسران و دختران چندان تفاوتی دیده نمیشود. به هر حال جوانان پسر و دختر در تعداد زیادی از همان نوع رفتارها و فعالیتهای بزهکاری شرکت کردند و این نشان میدهد که چنین نیست که دختران تنها در جرایم جزیی درگیر باشند. به نظر کرسول هیچ ارتباط معنیداری بین پسران و دختران در ارتباط با فرار از خانه یافت نشده است.
مک کوری[۱۰۴] (۲۰۰۵)، در یک پژوهش کیفی تحت عنوان “کنترل شخصی، جنسیت، بزهکاری در خانوادههای پدرسالار و غیر پدرسالار، چنین اظهار میدارد، که تفسیرهای نوجوانان از کنترل والدینشان و واکنشهای آنان نسبت به این کنترلها با بزهکاری جوانان ارتباط دارد. او به اختلاف سه جزء اصلی کنترلهای والدین یعنی تنظیم هنجاری[۱۰۵]، کنترل[۱۰۶] و انضباط[۱۰۷] در خانواده های سنتی و پدرسالار با مدرن و برابرگرا و تأثیرات آن ها بر رفتار بزهکارانه میپردازد. به نظر وی جوانان در برابر کنترل والدین به پنج شیوه میتوانند واکنش نشان دهند: ۱- انطباق، ۲- انتظار، ۳- مخفی کردن، ۴- مخفی کردن رد پا و ۵- شورش علنی. به نظر مک کوری، واکنشهایی که نوجوانان خانواده های پدرسالار انجام میدهند، برای ترس از کنترلهای مستقیم و خارجی بودند، در حالی که واکنشهای نوجوانان در خانواده های غیر پدرسالار، احتمالاً واکنشهایی برای درونی کردن ارزشهای والدین بوده است. محقق، عقیده دارد که بدون در نظر گرفتن جنسیت، نوجوانان در خانوادههای غیر پدرسالار، احتمالاً بیشتر از نوجوانان خانواده پدرسالار، از استراتژی شورش علنی استفاده کردهاند.
ویلیامز و کلی[۱۰۸] (۲۰۰۵)، در پژوهشی با عنوان “بررسی روابط درگیری و دلبستگی با مشکلات رفتاری در نوجوانان: بررسی نقش پدران” نشان دادند که فرزندانی که احساس نزدیکی بیشتری با پدر خود میکنند و زمان بیشتری را با وی میگذرانند، بیشتر می توانند این الگوهای رفتاری را بیاموزند و به زندگی خود منتقل کنند. در مطالعۀ ویلیامز و کلی دلبستگی به پدر کمتر از مادر گزارش شده است.
لیمِنس و دیگران[۱۰۹] (۲۰۰۶)، در پژوهشی تحت عنوان “کودکان مبتلا به اختلال کمبود توجه/فزونکنشی و کودکان مبتلا به اختلال سلوک” در نمونهای از یک جامعۀ بریتانیایی، به این نتیجه رسیدند که کودکان واجد اختلالات کمبود توجه/فزونکنشی، سلوک و نافرمانی/مقابلهای بیشتر اوقات درگیر نقشهای خرابکارانهای از قبیل زورگوئی، قربانی زورگوئی و قربانی میشوند.
مادریگال[۱۱۰] (۲۰۰۶)، با تکیه بر تئوری کنترل اجتماعی هیرشی و تئوری فضای عاطفی خانواده، با بررسی ۸۶ دانش آموز اهل آمریکای لاتین، به بررسی تأثیر محیط خانواده (میزان کنترل، کنترل و صمیمیت در خانواده) و خطر بروز رفتارهای خرابکارانه در کودکان پرداخت. این کودکان در محیطهای جرمخیز زندگی میکردند و عموماً شاهد موارد جرم و جنایت بودند. بر اساس نتایج پژوهش ماردیگال، محیط خانواده دارای نوعی نقش حمایتی است و سبب کاهش بروز رفتارهای پرخاشگرانه در کودکان در این مناطق می شود. این مطالعه همچنین نشان داد که ماهیت جو و محیط خانوادگی که شامل روابط والدین با یکدیگر و با کودکان است می تواند در ایجاد و اعتماد و استقلال در کودک و نوجوان تسهیل کننده یا بازدارنده باشد.
فرم در حال بارگذاری ...
[دوشنبه 1401-09-28] [ 10:42:00 ب.ظ ]
|