۱۹۹۳-۱۹۹۰ ظهور هوش هیجانی

در چهار سال آغازین دهه ۱۹۹۰، ما یر و سالووی در یک دوره جهانی رساله که در دهه ۱۹۹۰ شروع شد، مجموعه ای از مقالات را ‌در مورد هوش هیجانی منتشر کرد.

در همان زمان، سنجش توانایی هوش هیجانی و مطالعه تجربی تحت همین نام ایجاد شد. سر مقاله مجله هوش، وجود هوش هیجانی را همانند هوش واقعی عنوان کرد. در طی این دوره، یافته های دیگری از هوش هیجانی مخصوصاً در علوم مغزی، توسعه یافتند.

۱۹۹۷-۱۹۹۴ عمومیت داده وتوسعه سازی و گسترش مفهوم هوش هیجانیگلمن، یک ژورنالیست علمی که کتاب مشهور خود را به نام هوش هیجانی منتشر ساخت، در باره مدل خود در محافل آکادمیک قلم زد. این کتاب در تمام دنیا فروش چشم گیری داشت، در سطح گسترده ای چاپ شد. مجله تایم، روی جلد خود، واژه هوش هیجانی را به کار برد. تعدادی از مقیاس های شخصیتی، تحت عنوان هوش هیجانی، انتشار یافتند.زمان حال-۱۹۹۸ تحقیق و به رسمیت شناختن هوش هیجانیاز پیوند عقل با عواطف، روشنی همراه با هیجان به وجود می‌آید. عقل بدون عواطف نابارور است و عواطف و هیجان بدون عقل کور می‌باشند.سالووی و مایر عقیده دارند که در زمینه روان شناسی، ‌در مورد مفهوم هوش هیجانی، دو مرجع قبل از نظریه آن ها وجود دارد: اول، ماورر(۱۹۶۰)، نتیجه گیری معروف خود را ارائه داد: هیجان ها را نباید به هیچ عنوان در مقابل هوش قرار داد. به نظر می‌رسد آن ها، خود یکی از مراتب بالای هوش می‌باشند. دوم، پاین (۱۹۸۶و۱۹۸۴) این اصطلاح را در رساله خود که به چاپ نرسیده است به کار برد. چهارچوب هوش هیجانی، تعریف رسمی آن و پیشنهاد ‌در مورد اندازه گیری آن در دو مقاله مایر و سالووی که در سال ۱۹۹۰ چاپ شده، ظاهر شد(مایر،دیپائلوو سالووی، ۱۹۹۰).سپس هرنسین و موری(۱۹۹۴)، در کتاب جنجال بر بر انگیز منحنی نرمال(یا زدگی شکل)، بحث ‌در مورد اساس وراثتی هوش را که به طور سنتی تعریف شده بود و همچنین، میزان تاثیر پذیری هوش از شرایط اجتماعی را دوباره از سر گرفتند. در این فضای مطالعاتی و بافت اجتماعی بود که سالووی ومایر، مقالات۱۹۹۰ خود را به چاپ رساندند. آن ها در این نوشته ها، هوش هیجانی را به عنوان توانایی درک احساسات در خود و دیگران، همچنین استفاده از این احساسات را به عنوان راهما های اطلاعاتی برای تفکر و عمل معرفی نمودند(سالووی ومایر، ۱۹۹۰). به همراه مقدمه سنجش های جدید ‌به این مفهوم و اولین مقالات تحقیقی تجدید نظر شده با همین موضوع، تعدادی مفاهیم ظریف هوش هیجانی به وجود آمدند.

نظریه مایر و سالووی

پیتر سالووی و جان مایر (۱۹۹۰) کوشیدند تا روشی برای اندازه گیری عاطفی هیجان ها بیابند. آن ها دریافتند که برخی اشخاص در کارهای نظیر شناسایی احساسات خویش، در احساسات دیگران و نیز در حل مسایل هیجانی کاراتر از دیگرانند. آنان کوشیدند تا از این منظر که چه چیزهایی موجب کسب موفقیت در زندگی می شود، هوش را تعریف کنند. آن ها هوش هیجانی را توانایی باز شناسی معنای عواطف و ارتباطات شمردند که فرد را قادر می‌سازد تا مشکلاتش را حل کند. ‌بنابرین‏ قابلیت های هیجانی را برای هوش اجتماعی، بنیادی و اساسی دانستند. آنان بر این باورند که مسایل و موفقیت های اجتماعی یا داده های عاطفی و هیجانی در ارتباطند. ‌بنابرین‏ قابلیت های هیجانی نه تنها در شکل گیری تجارب اجتماعی دخیلند، بلکه بر تجارب درون فردی نیز مؤثر واقع می‌شوند(گلمن، ۱۹۹۵، ترجمه پارسا، ۱۳۹۳). در ضمن مایر و سالووی(۱۹۹۵) هوش اجتماعی را در مفهومی کلی تر از هوش هیجانی دانسته اند که مرکب از گروهی از توانایی است که با جنبه‌های اجرایی، فضایی،گزاره ای و شفاهی هوش سنتی متفاوت است.

آن ها برای دستیابی به چهار چوب اصلی هوش هیجانی آزمایش بازتابی خلق را انجام دادند. این مقیاس برای اندازه گیری تفاوت فردی پایدار در خلق ها، هیجانات، تمایز میان هیجان ها و خلق های گوناگون و تنظیم خلق و هیجان ها به کار گرفته شد. سالووی و مایر (۱۹۹۵) اظهار کردند که سه بعد توجه، بیان و تنظیم هیجان شاخص های بنیادین هوش هیجانی هستند که می توان با پرسش از افراد به منظور دریافت این مطلب که به نظر خودشان در چه سطحی از هوش هیجانی هستند اندازه گیری شود. آزمون فوق محدودیت های داشت که عبارتند از: نخست آنکه تنها به جنبه ی از هوش هیجانی توجه داشت دوم آنکه بر اساس گزارش خود فرد صورت می گرفت و دقت آن به نوعی به خود پنداره ی شخص نسبت به خود بستگی داشت. ‌بنابرین‏ مایر و سالووی(۱۹۹۷) اظهار داشتند که هوش هیجانی محدوده ای از عملکرد فرد را در بر می‌گیرد این توانایی ها عبارتند از مشاهده، درک، جذب معانی هیجانات و صرفاً شامل یک نوع هوش نیستند. زیرا انگیزش، صفات شخصیتی، کارکرد اجتماعی و فردی نیز در شکل گیری آن نقش دارد؛ ‌بنابرین‏ الگوی پیچیده ی هوش هیجانی باید دقیقاً مورد تجربه و تحلیل قرار گیرد تا بین مفاهیمی که جدا از هوش هیجانی هستند با مفاهیمی که با آن ادغام شده اند تفکیک و تفاوتی قایل شد و در آخر آن ها ‌به این موضوع اشاره می‌کنند که فردی که از هوش هیجانی بالایی بر خوردار است در چهار زمینه ی شناسایی، کاربرد، فهم و درک، و تنظیم هیجانات مهارت دارد.

نظریه بار-آن

بار- آن(۱۹۹۷) مدلی چند عاملی برای هوش هیجانی تدوین ‌کرده‌است. او هوش هیجانی را نظامی از مهارت ها و کارایی های شخصی دانست که بر توانایی او برای موفقیت در مقابله با بحران و رویارویی های محیطی تاثیر می‌گذارد. تأکید او بر عوامل غیر شناختی نوعی از مفهوم سنتی هوش است که کمیت عوامل شناختی را منعکس می‌سازد. از دیدگاه بار-آن هوش هیجانی دارای ابعاد عاملی گوناگون است. وی ۱۵ بعد هوش هیجانی را عنوان می‌کند که می‌تواند با بهره گرفتن از ۵ خرده مقیاس پرسشنامه هیجانی آن را سنجید. هوش هیجانی، مهارت های هیجانی و اجتماعی در طی زمان رشد و تغییر می‌کنند و می توان از طریق آموزش و برنامه های اصلاحی و درمانی آن را ارتقاء بخشید. بسیاری از عوامل های هوش هیجانی بار-آن ارتباط نزدیکی با ویژگی های سنتی شخصیت دارند. گلمن(۱۹۹۵) و بار-ان(۱۹۹۷) هر دو هوش هیجانی را به عنوان نوعی ویژگی شخصیتی شمرده اند.

نظریه هاینز

استیو هاینز[۱۲] (۱۹۹۸) تعریف گلمن از هوش هیجانی را تکراری از تعاریف سالووی و مایر دانست، با این تفاوت که گلمن گسترده هوش هیجانی را چنان وسعت بخشید که هوش هیجانی بیشتر جنبه عام پسندانه به خود گرفت تا علمی، هاینز گرچه تعاریف سالووی و مایر را از هوش هیجانی پذیرفت، ولی پیشنهاداتی را جهت بهبود نواقص آنان ارائه داد، نخست اینکه هوش هیجانی دارای دو جنبه ذاتی و اکتسابی می‌باشد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...