مقالات تحقیقاتی و پایان نامه | موضع گیریهای نظری در خصوص رضایت از زندگی – 5 |
بحران هویت میانسالی
از نظر لوینسون (۱۹۹۶) دوره میانسالی با یک درک درونی و هیجانی شروع میشود نه تغییرات فیزیکی معین با ترتیب زمانی مشخص. وقتی افراد به جای شمردن سالهایی که پیش رو دارند، سالهای باقی مانده از عمرخود را محاسبه میکنند، میانسالی آغاز شده است. آن ها ساختار زندگی خود[۳۱]– الگوهای اساسی زندگی- و جایگاه خود در دنیا را مجداد ارزیابی میکنند(رابینز، ترازسنیواسکی، تریسی، گوسلین و پاتر، ۲۰۰۲).
سراسر عمر تحول انسان، شامل دوره های ثبات و تغییرات سریع میشود و میانسالی را میتوان از نظر تغییرات سریع در رتبه دوم بعد از نوجوانی قرار داد. افراد در این دوره برای انجام کارها احساس فوریت میکنند. به این معنا که آن ها میخواهند به اهدافی که قبلا به تعویق انداخته اند برسند و یا به دنبال اهداف جدیدی که با مزاج یا علایق آن ها سازگارتر است، میگردند. آن ها میخواهند خالصانه[۳۲] (واقعی) و با ارزشهای خودشان زندگی کنند. ارزشهایی که بیشتر مبتنی بر تجارب زندگی آنهاست تا ارزشهایی که در دوران کودکی درونی کردهاند (گوئیندون، ۲۰۱۰).
غالباً تغییراتی که در فاصله سنین ۴۰ تا ۵۰ سالگی در شخصیت و سبک زندگی رخ میدهند، به بحران هویت میانسالی نسبت داده میشوند. بحران هویت میانسالی را یک دوره فشارزای فرضی که از بازنگری و ارزیابی مجدد زندگی نشأت میگیرد، تعریف کردهاند (لاچمن، ۲۰۰۴). بحران هویت میانسالی چیزی شبیه بحران هویت دوران نوجوانی تلقی شدهاست، در واقع به آن نوجوانی دوم اطلاق میشود. به گفته الیوت ژاکس (۱۹۹۳) – روانکاوی که اصطلاح بحران هویت میانسالی را مطرح کرد- عامل سبب ساز بروز این بحران، آگاهی از فناپذیری است. بسیاری از افراد در این سن درمییابند که نمیتوانند رویاهای جوانی خود را تحقق بخشند، یا تحقق رویاهایشان آنقدر که انتظار داشتهاند، رضایتبخش نبوده است. آن ها پی میبرند که اگر بخواهند تغییر مسیر دهند، باید عجله کنند. لوینسون (۱۹۹۶) باور داشت مادامی که افراد مجبور به سازماندهی مجدد زندگی خود هستند، بحران هویت میانسالی امری اجتنابناپذیر است.
بحران هویت میانسالی را میتوان نقطه عطفی در زندگی تلقی کرد که حاصل آن دستیابی به بینشی جدید درباره خویشتن و اصلاحاتی در برنامه و مسیر زندگی است. این بازنگری ممکن است سبب تأسف فرد به خاطر دست نیافتن به آرزوهایش، یا دستیابی وی به آگاهی دقیقتری از ساعت اجتماعی شود: فرد متوجه این نکته میشود که مهلت رشد و تحول رو به پایان است، یا دیگر زمان چندانی مثلا برای بچهدار شدن یا پیدا کردن همسری مناسب باقی نمانده است (هکهاوزن، وروش و فلیسون، ۲۰۰۱).
در دیدگاههای جدیدتر به میانسالی این موضوع مطرح میشود که اینکه یک مرحله انتقالی به یک بحران تبدیل شود یا نشود، بیش از آنکه به سن و سال فرد مربوط باشد، به شرایط و منابع فردی وی بستگی دارد. افرادی که از ویژگی انعطافپذیری خود برخوردارند، یعنی میتوانند به سهولت با منابع بالقوه فشار روانی سازگار شوند، بیشتر احتمال دارد که دوران میانسالی را با موفقیت پشت سر گذارند. برای افرادی که شخصیت انعطاف پذیری دارند، حتی رویدادهای منفی مانند از دست دادن شغل یا طلاق ناخواسته نیز میتوانند سکوی پرتابی برای پیشرفت باشند (لاچمن، ۲۰۰۴). در رابطه با بحران هویت میانسالی در جامعه ایرانی تحقیقات محدودی انجام شده و همین تحقیقات محدود نیز بیشتر بر بحران هویت دوره نوجوانی و جوانی نظر داشتهاند. رجایی، بیاضی و حبیبی (۱۳۸۸) در پژوهشی تحت عنوان باورهای مذهبی اساسی، بحران هویت و سلامت عمومی جوانان به بررسی روابط بین این متغیرها پرداختند. نتایج نشان داد افرادی که نمره بالایی در باورهای مذهبی اساسی داشتـند، در بحران هویت نمره کمتر و در سلامت عمومی نمره بیشتری کسب کردند. بین بحران هویت و سلامت عمومی نیز همبستگی منفی معنادار بـه دست آمـد. تحلیل رگرسیـون چند متغیـری نشان داد که بـاورهای مذهبی اساسی، واریانـس اندکی از بحران هویـت (۰۹۴/۰=۲R) و سلامت عمومـی (۰۲۳/۰=۲R) را در جوانان تبیین میکنند.
رمضانی (۱۳۸۶) در پژوهش خود با عنوان «تأثیر آموزش مسئولیت پذیری به شیوه گلاسر بر کاهش بحران هویت» به بررسی اثربخشی آموزش مسئولیت پذیری بر روی بحران هویت ۶۰ نفر از دانش آموزان دبیرستانی اصفهان پرداخت. وی در این پژوهش دانش آموزان را به دو گروه کنترل و آزمایش به صورت تصادفی تقسیم می کند و شیوه مسئولیت پذیری گلاسر را در طی ۹ جلسه به دانش آموزان گروه آزمایش تعلیم میدهد و نتیجه میگیرد که آموزش مسئولیت پذیری به شیوه گلاسر بحران هویت دانش آموزان را کاهش داده است. در پژوهش قربانی، محمدی و کوچکی (۱۳۸۵) با عنوان بررسی وضعیت سبکهای هویتیابی و رابطه آن با سلامت روانی و پایگاه اقتصادی- اجتماعی نتایج نشان داد که دختران دچار بحران هویت، سلامت روانی کمتری از پسران مشابه خود دارند. همچنین در این پژوهش آشکار شد که نظارت ضعیف والدین، میتواند نقش مهمی در آشفتگی هویت و گرایش نوجوان به سوی مصرف مواد مخدر باشد.
موضع گیریهای نظری در خصوص رضایت از زندگی
تاریخچه مطالعات رضایت از زندگی
تلاشهای مستند برای اندازه گیری رضایت از زندگی افراد در جوامع خاص به قرن هجدهم بر میگردد، زمانی که سرجان سین کلیر[۳۳]، آنالیزهای آماری رونق اقتصادی را در اسکاتلند انجام داد (کمپبل[۳۴]، ۱۹۷۶؛ پاملا و همکاران[۳۵]، ۲۰۰۱). اما مفهوم رضایت از زندگی که شامل چیزی بیش از صرفاً آسایش مادی بود، اولین بار در دهه ۱۹۶۰ با آغاز «برنامه بزرگ اجتماعی[۳۶] لیندون جانسون[۳۷]، مشهور گردید. در سالهای اخیر، مفهوم رضایت از زندگی، تبدیل به کانون مهمی در توسعه سیاست اجتماعی و مراقبتهای بهداشتی شده است (پاملا و همکاران، ۲۰۰۱).
به اعتقاد لناسی[۳۸] (۲۰۰۳)، رضایت از زندگی به عنوان یک مفهوم در مراقبت بهداشتی، در واکنش به نارضایتی روز افزون از درمانهای پزشکی، با جنبش مصرف کنندگان در دهه های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ آغاز شد. گروههای مصرف کننده، تقاضاهای روز افزون خود را برای شرکت در خدمات عمومی، ابراز کردند و در حقیقت میخواستند که شخص مهمی جوابگوی تمام خدمات عمومی باشد تا به بهترین وجه به آن ها خدمت شود. این افراد معتقد بودند که در تلاش برای طولانی کردن زندگی و حیات، مددکاران مراقبتهای بهداشتی، نیازهای اساسی مراجعانشان را مثل استقلال و وابستگی نادیده میگیرند.
مدافعان استفاده از مفهوم رضایت از زندگی در مراقبتهای بهداشتی معتقدند که دیدگاههای سنتی بهداشت که بر علائم تأکید میکنند، بر اساس مفاهیم کهنه و محدود بهداشتی میباشد. افزایش چشمگیر توجه به رضایت از زندگی در دهه ۱۹۹۰، پاسخی به این نارضایتی روز افزون از پزشکی و تأکید بر دیدگاههای کل نگرانه و مشتری محوری در مراقبتهای بهداشتی میباشد (استاستنی و امرینگ[۳۹]، ۱۹۹۷؛ لناسی، ۲۰۰۳).
فرم در حال بارگذاری ...
[دوشنبه 1401-09-28] [ 10:11:00 ب.ظ ]
|