نادری و همکاران (۱۳۹۰) در پژوهشی خود بیمارانگاری، حمایت اجتماعی، اضطراب اجتماعی و سلامت عمومی بین مادران دارای کودک کم ­توان­ذهنی و عادی را مقایسه کردند. نمونه شامل ۸۰ نفر از مادران کودکان کم ­توان­ذهنی و ۸۰ نفر از مادران کودکان عادی شهر اهواز بودند که به طور تصادفی ساده انتخاب شدند و با آزمون­های خودبیمار­انگاری، حمایت اجتماعی، اضطراب اجتماعی و سلامت عمومی مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج نشان داد که بین مادران کودکان کم ­توان­ذهنی و عادی از نظر خودبیمار انگاری، حمایت اجتماعی، اضطراب اجتماعی و سلامت عمومی تفاوت معنی­داری وجود دارد.

نجفی، دهشیری، شیخی و دبیری (۱۳۹۰) در پژوهشی با عنوان مقایسه سلامت عمومی و پیشرفت تحصیلی دانشجویان بر حسب میزان احساس تنهایی نشان دادند که بین سلامت عمومی و پیشرفت تحصیلی بر حسب میزان تنهایی تفاوت معنی­داری وجود دارد. آزمودنی­های با احساس تنهایی پایین و متوسط از سلامت عمومی بیشتری نسبت به آزمودنی­های با احساس تنهایی بالا برخوردار بودند.

رحیمی، فداکار­سوقه، تبری و کاظم­نژاد (۱۳۹۲) در پژوهشی ارتباط سلامت عمومی مادران با کیفیت زندگی کودکان مبتلا به سرطان را بررسی کردند. رگرسیون لوجستیک چندگانه نشان داد، کیفیت زندگی مرتبط با سلامت کودکان و کیفیت زندگی اختصاصی نسبت به عوامل فردی-اجتماعی از قبیل سن کودک و عوامل بالینی از قبیل تعداد دوره ­های پرتودرمانی و مدت ابتلا به بیماری ارتباط بیشتری با سلامت عمومی مادران دارد.

خرم آبادی و همکاران (۱۳۸۹) در طی پژوهشی شبه­آزمایشی، اثربخشی برنامه پرنده کوچولو بر بهبود سلامت عمومی مادران کودکان اختلال طیف اتیسم را مورد بررسی قرار دادند. بدین منظور ۲۴ مادر کودک اختلال طیف اتیسم انتخاب شدند که در دو گروه آزمایش وکنترل قرار گرفتند. در هفته قبل از اجرای برنامه، در هفته شانزدهم (هفته اتمام برنامه) و یک ماه پس از اجرا پرسشنامه سلامت عمومی (GHQ) به دو گروه آزمایش و کنترل داده شد و در انتها نتایج دو گروه مقایسه گردید. نتایج نشان دادند برنامه بر بهبود سلامت عمومی اثرگذار بوده است.

کیمیایی، محرابی و میرزایی (۱۳۸۸) در مطالعه­ ای وضعیت سلامت روان پدران و مادران با کودکان کم‌توانی­ذهنی آموزش­پذیر در شهر مشهد را مقایسه کردند. نتایج نشان داد تمام آن ها در سلامت روان مشکلات جدی داشتند؛ ولی تفاوت معنی­داری بین پدران و مادران این کودکان به لحاظ میزان اختلال در سلامت روان وجود نداشت و هر دو گروه به یک میزان از مشکلات سلامت روان رنج می بردند.

گرجی و محمودی (۱۳۹۱) در پژوهشی با عنوان مقایسه سبک فرزندپروری و میزان سلامت عمومی والدین دارای فرزند ناشنوا و کم ­توان­ذهنی در شهر کرج نشان دادند که بین سلامت عمومی وسبک فرزندپروری این دو گروه از والدین تفاوتی وجود ندارد. همچنین سبک فرزندپروری نمی­تواند سلامت عمومی را پیش ­بینی کند.

هاشمی نسب، آقایوسفی و علی­پور (۱۳۸۶) در پژوهشی با عنوان مقایسه بهزیستی شخصی کودکان باکم­توانی­ذهنی و مادران آن ها نشان دادند، بین بهزیستی شخصی کودکان با کم­توانی­ذهنی در دو جنس پسر و دختر، تفاوت معنی­داری وجود ندارد. نتایج همچنین نشان دادند بین بهزیستی شخصی مادران و کودکان آن ها رابطه­ای مستقیم وجود دارد. ‌به این معنا که با افزایش بهزیستی شخصی در مادران، این شاخص در کودکان با کم­توانی­ذهنی آن ها نیز افزایش خواهد یافت.

بهرامی و رضاپورمیرصالح (۱۳۸۹) طی پژوهشی رابطه سبک­های مقابله­ای، جهت­گیری مذهبی و ابعاد شخصیت با سلامت روان مادران دارای کودک کم ­توان­ذهنی را بررسی کردند. نتایج نشان داد که سبک های مقابله­ای، جهت­گیری مذهبی و ابعاد شخصیت هر یک قادر به پیش ­بینی درصد معنی­داری از سلامت روان در مادران کودکان کم ­توان­ذهنی هستند.

افروز، فرامرزی، منصور و ملک­پور (۱۳۸۶) طی پژوهشی، تأثیر مداخلات به هنگام روان­شناختی و آموزشی خانواده­محور، بر سلامت روانی مادران دارای فرزند با نشانگان داون را بررسی کردند. نتایج نشان داد که بین عملکرد گروه مداخله و کنترل در آزمون سلامت روانی و خرده مقیاس­های آن تفاوت معنی‌داری است، یعنی مداخلات به هنگام روانشناختی و آموزشی خانواده­محور، بر ارتقای سلامت روانی مادران دارای فرزند با نشانگان داون زیر ۵ سال تأثیر دارد.

ملک­پور، فراهانی، آقایی و بهرامی ( ۱۳۸۵ ) طی پژوهشی، تأثیر آموزش مهارت­ های زندگی بر کاهش فشار روانی مادران کودکان با کم­توانی­ذهنی و عادی را بررسی کردند. نتایج نشان داد که تأثیر آموزش مهارت­ های زندگی بر میزان فشار روانی مادران معنی­دار بوده است.

امیری، افروز، مال­احمدی، جوادی، نورالهی و رضایی­بیداخویدی ( ۱۳۸۹) در پژوهشی سلامت روانی و استرس والدگری در والدین کودکان با کم­توانی­ذهنی را بررسی کردند. در این پژوهش ۲۰۰ نفر از والدین (۷۰ پدر و ۱۳۰ مادر) مطالعه شدند، و به پرسش­نامه­ های شاخص استرس والدین، سلامت روانی، مقیاس سنجش خانواده و پرسشنامه خصوصیات جمعیت شناختی والد و کودک پاسخ دادند. نتایج نشان دادند که متغیرهای عملکرد خانواده، ویژگی­های کودک و متغیرهای جمعیت شناختی با سلامت روانی و استرس والدگری رابطه دارند و قادر به پیش ­بینی آن ها هستند.

رحیم­زاده، پوراعتماد، سمیعی­کرانی و محمدی (۱۳۸۷ ) در پژوهشی با عنوان ارزیابی سلامت روانی والدین کودکان واجد اختلال نارسایی توجه/فزون کنشی و پیشنهاد شیوه ­های مداخله­گری، نشان دادند که سطح سلامت روانی والدین کودکان واجد اختلال کم­توجهی بیش فعالی[۲۸]به صورت معنی­دار پایین­تر از والدین کودکان بهنجار بود.

۲-۲-۲ پیشینه خارجی

دارداس و احمد[۲۹] (۲۰۱۴) پژوهشی با عنوان ” تعیین‌کننده های کیفیت زندگی برای پدران و مادران کودکان دارای اختلال‌های طیف اتیسم” بر روی والدین کودکان با اختلال طیف اتیسم انجام دادند. این پژوهش اولین مطالعه با تمرکز بر کیفیت زندگی پدران و مادران کودکان دارای اختلال طیف اوتیسم است. این مطالعه در جستجوی تعیین‌کننده‎های کیفیت زندگی از تحلیل‌های رگرسیون چند‌گانه استفاده کردند. ۷۰ پدر و ۱۱۴ مادر مورد بررسی قرار گرفتند. ۶ متغیر وارد معادله رگرسیون شدند، افسردگی والدین، تعامل ناکارآمد والد و کودک، ویژگی‌های مشکل کودک، درآمد خانوار، سن کودک دارای ناتوانی و تعداد خواهر و برادر کودک دارای ناتوانی. نتایج پژوهش بیان می‌کند که تنها افسردگی والدین تعیین‌کننده مهمی برای کیفیت زندگی آن‌ ها بود در حالی که سایر ویژگی‌ها تنها تعیین‌کننده کیفیت زندگی مادران کودکان دارای اختلال بودند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...