تأثیرات شناختی:

چندین پژوهشگر این نظر را که افراد شخصیت پیشرفت گرا را درونی می‌سازند رها کرده‌اند. این پژوهشگران در عوض، توجه خود را به اساس شناختی نحوه تفکر پیشرفت گرا معطوف کرده‌اند (آمس و آمس ۱۹۸۴). برخی از شیوه های تفکر پیشرفته تر از شیوه های تفکر دیگر هستند؛ یعنی ادراک توانایی زیاد، پذیرفتن گرایش تسلط و برتری، انتظارات زیاد برای موفقیت، ارزش قائل شدن زیاد برای پیشرفت و سبک انتسابی خوشبینانه. ادراک توانایی زیاد هم استقامت در تکلیف و هم عملکرد شایسته را تسهیل می‌کند (هانسفورد و ‌هاتی ۱۹۸۲). گرایش به تسلط در مقایسه با گرایش به درماندگی باعث می شود که افراد تکالیف نسبتاً دشوار را انتخاب کنند و با افزایش نه کاهش تلاش به مشکل پاسخ دهند. انتظار موفقیت، رفتارهای گرایشی مثل جستجو کردن چالش‌های بهینه و انجام دادن خوب کارها را به بار می آورد (اکسلز ۱۹۸۴). ارزش قائل شدن برای پیشرفت در حیطه خاص، استقامت در آن حیطه را بیشتر می‌کند. سبک انتسابی خوش بینانه (نسبت دادن موفقیت به خود ولی نسبت دادن شکست به علت بیرونی)، هیجان‌های مثبت مثل امید و غرور را بعد از موفقیت پرورش می‌دهد و از هیجان‌های منفی مثل ترس هنگام تنگنا و مخمصه جلوگیری می‌کند (وینر ۱۹۸۵، بنقل از همان). ‌بنابرین‏، هنگامی که شرایط در خانه، محیط آموزشی، سالن ورزشی، محیط کار و محیط درمانی موجب عقاید توانایی زیاد، گرایش تسلط، انتظار موفقیت، ارزش قائل شدن برای پیشرفت و سبک انتسابی خوش بینانه می شود، این شرایط برای پرورش دادن نحوه تفکر و رفتار کردن پیشرفتی خاک حاصلخیز شناختی تأمین می‌کند.

تأثیرات رشدی:

شناسایی تأثیرات شناختی بر رفتار پیشرفتی باعث شده که پژوهشگران در این باره تحقیق کنند که چگونه این شیوه های تفکر در طول زندگی فرد پرورش می‌یابد (هک‌هاسن ۱۹۸۲)
عقاید، ارزش‌ها و هیجان‌های مربوط به پیشرفت همگی الگوهای رشدی قابل پیش‌بینی را نشان می‌دهند. بچه ها توانایی‌های واقعی شان را ناشیانه ارزیابی می‌کنند. آن ها ‌در مورد توانایی‌شان عقاید غیر واقع بینانه‌ای دارند. بعد از شکست عقاید توانایی‌شان را خوار نمی شمرند و از عملکرد ضعیفشان در مقایسه با همسالانشان چشم پوشی می‌کنند. اما کودکان در اواسط کودکی به طور فزاینده ای عملکرد خود را با همسالانشان مقایسه می‌کنند و در اواخر کودکی، برای ایجاد توانایی نسبتاً واقع بینانه بر اطلاعات وسیعی وابسته می‌شوند: به خود ارزیابی‌ها، ارزیابی‌های همسالان، ارزیابی معلمان و ارزیابی‌های والدین متکی می‌شوند. در رابطه با ارزش‌ها، بچه ها برای تأیید دیگران، ارزش بسیار زیادی قائل می‌شوند ولی ‌در مورد پیشرفت به تنهایی اهمیت چندانی قائل نیستند. (دبورا استیپک ۱۹۸۴). زمانی که کودکان عمدتاًً از والدینشان یاد می گیرند که برای پیشرفت ارزش کم یا زیاد قائل شوند، ارزش‌های پیشرفتی آموخته می‌شوند (واترمن ۱۹۸۸، همان). در رابطه با هیجان‌ها، کودکان با غرور یا شرم به دنیا نمی آیند. نه غرور هیجان فطری است و نه شرم، بلکه غرور به صورت یک ساختار اجتماعی، از تاریخچه رشد رویدادهای موفقیت آمیز که به مهارت و تسلط ختم می‌شوند، به وجود می‌آید؛ شرم به صورت یک ساختار اجتماعی، از تاریخچه رشد رویدادهای شکست که به تمسخر می‌ انجامد، به وجود می‌آید. (استیپک ۱۹۸۳)

(جعفری ۱۳۸۵) در تحقیقی با بررسی انگیزه پیشرفت در هفت بعد: اولویت کار، سختکوشی، ارزش موفقیت، استقلال از خانواده، برنامه ریزی، انگیزه درونی و انگیزه بیرونی ‌به این نتیجه رسید که طبقه اجتماعی بر انگیزه پیشرفت فرد اثر گذار می‌باشد به عبارتی انگیزه افراد تحت تأثیر ساختارهای اجتماعی می‌باشد.

ترس از شکست، به افراد انرژی می‌دهد که از آن دوری کنند زیرا نتایج شکست مثل شرم و خجالت موجب بیزاری از آن می شود. ترس از شکست نشان دهنده یک محرک برای به دست آوردن موفقیت بر مبنای اجتناب است که قویاً به منظور پیشگیری از خجالت و تحقیر شدن که به دنبال شکست به وجود می‌آید پیش‌بینی می شود. (کنروی و همکاران ۲۰۰۷)

تصور کردن موفقیت آینده می‌تواند گاهی اوقات انگیزه افراد را برای دستیابی به آن موفقیت افزایش دهد. واسکوئز و بوهلر (۲۰۰۷) حدس می‌زنند که افراد زمانی که آن ها تکمیل موفقیتشان را از نظر یک سوم شخص ببینند برای موفقیت ‌در مورد کار آینده شان، انگیزه بیشتری دارند و مصمم تر هستند.

الگوی اتکینسون:

(جان اتکینسون به نقل از محمدزاده ۱۳۸۴) معتقد بود که نیاز پیشرفت فقط تا اندازه‌ای رفتار پیشرفت را پیش‌بینی می‌کند. رفتار پیشرفت نه تنها به نیاز پیشرفت فرد بستگی دارد بلکه به احتمال موفقیت او در تکلیف و ارزش تشویق که او برای موفق شدن در آن تکلیف قائل است نیز وابسته است. از نظر اتکینسون احتمال موفقیت و ارزش تشویقی برای موفق شدن به صورت موقعیتی تعیین می شود؛ یعنی، برخی تکلیفها احتمال موفقیت زیاد دارند، در حالی که احتمال موفقیت تکالیف دیگر کم است. ضمناً برخی تکلیفها نسبت به تکالیف دیگر برای موفقیت مشوق بیشتری عرضه می‌کنند. برای مثال، ‌کلاس‌هایی را در نظر بگیرید که هم اکنون در آن ها شرکت می کنید. هر درسی احتمال موفقیت خودش را دارد. مثلاً، ریاضیات پیشرفته از آموزش فیزیک مقدماتی سختتر است و برای موفقیت هم ارزش تشویقی خودش را دارد، بدین معنی که، گرفتن نمره خوب در درسی که به رشته شما مربوط است معمولاً با ارزشتر از درسی است که به رشته شما مربوط نیست.

نظریه مک کللند:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...