از نظر خانواده درمانگر رفتار نابهنجار کودک ، معلول رفتار متقابل و پیچیده اعضای خانواده با یکدیگر در صحنه خانواده است لذا اختلالات رفتاری در خانواده درمانی معنای دیگری دارد فردی که سیستم خانواده او را به عنوان فرد نابهنجار معرفی می‌کند فقط ‹‹ بیمار معلوم ››[۱۶۲] است لذا در این دیدگاه بیشتر به سیستم خانواده و شیوه های ارتباط اعضاتوجه می شود نه به رفتار کودک نابهنجار (ثنایی ۱۳۸۰ ).

نظریه های خانواده طرقی به سوی تبیین و فرضیه پردازی فرایند موجود در درون خانواده که نهایتاً ا ز اعضا و مخصوصا یکی از کودکان بیمار تشخیص داده شوند فیلیپ گراهام این دسته از نظریه ها را این گونه معرفی می‌کند :

۱ -۴ – نظریه سیستم ها[۱۶۳] : بر این اساس نظام خانواده عبارت از یک واحد عملکردی است که طبق قوانین خاص و خصایص ویژه خود عمل می‌کند. چنین مفهومی تنها ‌در مورد نظامها یا سیستم های خانواده مصداق خواهد داشت و در توضیح عملکرد یک فرد به تنهایی واجد کارایی نیست . کسانی که از نظریه سیستم ها سود جسته اند مخصوصا از دانش سیبرتتیک [۱۶۴] مفاهیمی را به عاریت گرفته اند و با بهره گرفتن از آن چگونگی تنظیم عملکرد خانواده راتشریح می‌کنند هر گونه تغییر در الگوی ارتباطی دو نفر از اعضای خانواده منجر به تغییراتی در بقیه ارتباطات موجود در خانواده می شود تا این که خانواده سرانجام به تعادل موجود دست یابد برخی از نظام های خانوادگی از نظر عملکرد دچار اختلال هستند و این امر مخصوصا در مواردی به چشم می‌خورد که الگوهای ارتباطی خشک و انعطاف ناپذیرند و به نیازهای دائم التغییر کودکان واکنش نشان ندهد .

۲ -۴ نظریه ارتباطات[۱۶۵]: خانواده در صورتی عملکرد مطلوب و بهنجار خواهد داشت که پیام‌های ارسالی و دریافتی اعضای آن از ابهام به دور باشد زندگی خانوادگی متشکل از مجموعه ای از نیازها خواسته ها و امر و نهی هاست و در عین حال جریانی از پیامها و اطلاعات همواره وجود دارد که مستلزم پاسخ آنی نبوده بلکه شاید درآینده واجد اهمیت شوند گذشته ا زهمه این ها نیازی عمومی برای تبادل احساسات و عواطف در خانواده وجود دارد کودکان همواره علاقمندند بدانند که در چه موقعی والدینشان پذیرنده و پاسخگوی آن ها و در چه موقع خشمگین و آشفته و طرد کننده هستند .

در خانواده هایی که اختلال در عملکرد وجود دارد یک یا چند نوع از پیامها به درستی ارسال نشده و یا دارای ابهام هستند یکی از خصایص ویژه اختلال در عملکرد ارسال پیام‌های دوگانه متناقض است فرضا پدر یا مادر ممکن است یک بار ا زاشتباه یا بد رفتاری کودک به سادگی بگذرند و آن را به حساب ‹‹ با نمک بودن فرزند خود ›› بگذارند و بار دیگر به خاطر همان کار بر سر او فریاد بکشند و یا به سختی او را تنبیه نمایند ارسال پیام‌های دو سوگرایانه از جانب والدین به فرزندان یا بالعکس باعث اغتشاش ذهنی و جریحه دار شدن احساسات اعضا خانواده می شود و خود به پیدایش علائم بیمار گونه می‌ انجامد .

۳ -۴ – نظریه ساختی[۱۶۶]: الگوی ارتباطی درون خانواده را می توان به منزله یک سازمان یا ساخت در نظر گرفت مینوچین طرق مختلف اشکال و اختلال در سازمان یا ساخت خانواده را به شرح و تفسیر کشیده است مرزهای بین نسل‌های مختلف ممکن است کمرنگ شده و یا از بین برود فرضا والدین همانند برادر یا مادر نقش مراقب یا غمخوار را ایفا نمایند. در چنین حالتی ممکن است اضطراب و ناراحتی های عاطفی ناپسند شمرده شوند . والدین و فرزندان ممکن است در ارتباطات خود با یکدیگر بسیار نزدیک و یا یکی شوند و یا این که ا زنظر عاطفی بسیار از یکدیگر فاصله بگیرند .

تعریف بهداشت روانی

واژه فارسی بهداشت از دو کلمه «به» به معنی نیکو و پسندیده و «داشت» به معنی نگاه داشتن و حفظ کردن تشکیل شده که معنی ساده آن حفظ و نگاهداری چیزی به نحو نیکو و مطلوب است. پس بهداشت در واقع یک فرایند است که از طریق آن و با بهره گرفتن از راهکارهای مناسب به حفظ و نگهداری آنچه با ارزش است می پردازیم. در جهان پزشکی، طبیعتاً آنچه با ارزش است سلامتی انسان است. پس درونمایه بهداشت حفظ و نگاهداری بهینه سلامتی بشر است (شاملو، ۱۳۸۷).

سلامتی چیست؟

آسلر[۱۶۷] (۱۹۸۲) « عدم وجود بیماری در خود را سلامتی گویند». و هنگامی که پرسیدند پس در این صورت بیماری چیست، آسلر بی درنگ پاسخ داد: « عدم وجود سلامتی»!

سازمان بهداشت جهانی، بهداشت یا سلامتی را به صورت کامل خوب بودن جسمانی، روانی و اجتماعی نه صرفاً فقدان بیماری یا ضعف و ناتوانی تعریف می‌کند. افراد در حالت سلامت هیجانی، جسمانی و اجتماعی، مسئولیت های زندگی را برآورده می‌کنند، در زندگی روزمره به صورت مؤثر انجام وظیفه می‌کنند، و از روابط میان فردی و خودشان خشنود و راضی هستند (نوید و راتوس، ترجمه محمدی، ۱۳۸۸).

بهداشت روانی به کلیه روش‌ها و تدابیری اطلاق می شود که برای جلوگیری از ابتلاء و درمان بیماری‌های روانی و توان بخشی بیماران روانی موجود به کار می رود (میلانی فر، ۱۳۸۶).

فرهنگ بزرگ روانشناسی لاروس، بهداشت روانی را چنین تعریف می‌کند: « استعداد روان برای هماهنگ، خوشایند و مؤثر کار کردن، برای موقعیتهای دشوار انعطاف پذیر بودن و برای بازیابی تعادل خود، توانایی داشتن» (گنجی، ۱۳۸۸).

روانپزشکان، فردی را از نظر روانی سالم می دانند که تعادلی بین رفتارها و کنترل او در مواجه با مشکلات اجتماعی وجود داشته باشد. از این دیدگاه انسان و رفتارهای او در مجموع یک سیستم در نظر گرفته می شود که ‌بر اساس کیفیات تأثیر و تأثر متقابل عمل می‌کند. با این دید سیستمیک ملاحظه می شود که چگونه عوامل تنوع زیستی انسان بر عوامل روانی اجتماعی او اثر گذاشته و بالعکس از آن اثر می پذیرد. به عبارت دیگر در بهداشت و تعادل روانی، انسان به تنهایی مطرح نیست بلکه انچه مورد بحث قرار می‌گیرد پدیده هایی است که در اطراف او وجود دارند و بر جمع سیستم و نظام او تأثیر می‌گذارند و از آن متأثر می‌شوند. پس از دید روانپزشکان، سلامتی عبارت است از تعادل در فعالیت‌های زیستی، روانی و اجتماعی افراد که انسان از این تعادل سیستمیک و ساختارهای سالم خود برای سرکوب کردن و تحت کنترل در آوردن بیماری استفاده می‌کند (شاملو، ۱۳۸۶).

لومینسون و همکارانش (۱۹۶۲) سلامتی روان را این طور تعریف کرده‌اند:« سلامتی روان عبارت است از اینکه فرد چه احساسی نسبت به خود، دنیای اطراف، محل زندگی، اطرافیان مخصوصاً با توجه به مسئولیتی که در مقابل دیگران دارد، چگونگی سازش وی با درآمد خود و شناخت موقعیت مکانی و زمانی خویشتن».

کارل مننجر[۱۶۸] نقل از شاملو (۱۳۸۶) می‌گوید« سلامت روانی عبارت است از سازش فرد با جهان اطرافش با حداکثر امکان به طوری که باعث شادی و برداشت مفید و مؤثر به طور کامل شود».

گیننز برگ[۱۶۹] نقل از شاملو (۱۳۸۶) بهداشت روانی عبارت است از « تسلط و مهارت در ارتباط صحیح با محیط به خصوص در سه فضای مهم زندگی عشق، کار، تفریح». این شخص و همکارانش جهت توضیح بیشتر می‌گویند: « استعداد یافتن و ادامه کار، داشتن خانواده، ایجاد محیط خانوادگی خرسند، فرار از مسائلی که با قانون درگیری دارد، لذت بردن از زندگی و استفاده صحیح از فرصت ها ملاک تعادل و سلامت روان است».

تعاریف بهداشت روانی ‌بر اساس مکاتب مختلف روانشناسی

مکتب زیست گرایی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...